شهادت میدهم احمدرضا احمدی

شهادت می‌دهم مسافرخانه‌ای

  • شهادت می‌دهم مسافرخانه‌ای احمدرضا احمدی

     

    شهادت می‌دهم مسافرخانه‌ای که در پاریس بود بوی نم داشت اگر عشق نبود

    ما از سرما می‌مردیم دست‌های شبانه‌ی تو مرا گرم می‌کرد از پنجره‌ی مسافرخانه

    پاریس را می‌دیدم با عجله داشت بیدار می‌شد برای ما بیداری پاریس اهمیت

    نداشت چراغ‌های خیابان تک‌تک خاموش می‌شدند آرامش در فنجان شیر و قهوه

    مانده بود شیر و قهوه سرد می‌شد ما خیابان‌های پاریس را نگاه می‌کردیم شیر و

    قهوه را فراموش کرده بودیم خیلی ساده حرف می‌زدیم کلمات قلمبه سلمبه را

    گذاشته بودیم برای شاعران قدیمی و مهجور ما خیلی ساده حرف می‌زدیم کبوتر

    را کبوتر می‌گفتیم ابر را ابر می‌گفتیم گاهی که کلمه‌ی عشق را می‌گفتیم دچار

    لکنت زبان می‌شدیم اهمیت نداشت ما در پاریس در مسافرخانه روبه‌روی هم

    نشسته بودیم نور اتاق کم بود برای ما فرقی نمی‌کرد نور کم باشد یا زیاد باشد

    من در اتاقی در مسافرخانه در پاریس که دیوارهای نمور داشت خیلی ساکت بودم

    تو هم همیشه کم صحبت می‌کردی من دیگران را نمی‌دانم اما آن مسافرخانه و

    آن اتاق نمور در پاریس برای من حدس و گمان برای جهان شد آن روز صبح از خواب

    بیدار شدیم همه چیز تازه و جوان بودند باران و سر و صدای هواپیما می‌خواستند

    ما را از هم بربایند چه خوب بود ما ساده حرف می‌زدیم هواپیماها سرانجام ما را

    ربودند امروز باران می‌بارد باران‌های تهران توأم با تو نیست فقط باران است.

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب

    شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16

    جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما

    شعر پنجره فروغ فرخزاد

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    مطالب بیشتر در:

    بیوگرافی احمدرضا احمدی

     

    اشعار احمدرضا احمدی

     

    مجموعه شعر شعرها و یادهای دفترهای کاهی

     

    شهادت می‌دهم مسافرخانه‌ای که در پاریس بود بوی نم داشت

    نثری که خواندیم به این شکل شروع شد: «شهادت می‌دهم مسافرخانه‌ای که در پاریس بود بوی نم داشت اگر عشق نبود ما از سرما می‌مردیم دست‌های شبانه‌ی تو مرا گرم می‌کرد از پنجره‌ی مسافرخانه پاریس را می‌دیدم با عجله داشت بیدار می‌شد» آیا با این سطرها برای شروعِ این نثر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و نثر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع نثر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این نثر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «باران و سر و صدای هواپیما می‌خواستند ما را از هم بربایند چه خوب بود ما ساده حرف می‌زدیم هواپیماها سرانجام ما را ربودند امروز باران می‌بارد باران‌های تهران توأم با تو نیست فقط باران است.» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شهادت می دهم احمدرضا احمدی

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شهادت می دهم احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

     

     

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *