دوستی داشتم احمدرضا احمدی

دوستی داشتم در اصفهان یک صبح بهاری

  • دوستی داشتم در اصفهان یک صبح بهاری احمدرضا احمدی

     

    دوستی داشتم در اصفهان یک صبح بهاری از شدت زیبایی‌های کاشی‌های
    مسجد شیخ لطف‌ا… در کوچه‌های اصفهان گم شد دیدارش همان‌قدر نایاب

    و کمیاب بود که من می‌خواستم ستاره‌های آسمان کرمان را به اصفهان

    حمل کنم می‌خواستم اگر روزی زندگی غیرقابل تحمل شد به کرمان برویم

    و ستاره‌ها را در خورجینی بریزیم و به اصفهان حمل کنیم و به کاشی‌های

    مسجد شیخ لطف‌ا… بیاویزیم این تهدیدی بود که مرا آسوده می‌کرد.

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب

    شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16

    جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما

    شعر پنجره فروغ فرخزاد

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آ

    هان! هلا! آی!


    مطالب بیشتر در:

    بیوگرافی احمدرضا احمدی

     

    اشعار احمدرضا احمدی

     

    مجموعه شعر شعرها و یادهای دفترهای کاهی

     

    دوستی داشتم در اصفهان

    نثری که خواندیم به این شکل شروع شد: «دوستی داشتم در اصفهان یک صبح بهاری از شدت زیبایی‌های کاشی‌های مسجد شیخ لطف‌ا… در کوچه‌های اصفهان گم شد دیدارش همان‌قدر نایاب و کمیاب بود که من می‌خواستم ستاره‌های آسمان کرمان را به اصفهان حمل کنم» آیا با این سطرها برای شروعِ این نثر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و نثر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع نثر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این نثر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «می‌خواستم اگر روزی زندگی غیرقابل تحمل شد به کرمان برویم و ستاره‌ها را در خورجینی بریزیم و به اصفهان حمل کنیم و به کاشی‌های مسجد شیخ لطف‌ا… بیاویزیم این تهدیدی بود که مرا آسوده می‌کرد.» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای دوستی داشتم احمدرضا احمدی

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای دوستی داشتم احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

     

     

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *