دانلود دکلمه صوتی شعر چه لطف بود که ناگاه رشحهٔ قلمت حافظ _ غزل 93+ پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر: خوش خرامان شو که پیشِ قدِ رعنا میرمت گفته بودی کی بمیری پیشِ من، تعجیل چیست؟
شعر چه لطف بود که ناگاه رشحهٔ قلمت _ غزل 93 _ حافظ
چه لطف بود که ناگاه رَشحِهٔ قَلَمَت
حقوقِ خدمتِ ما عرضه کرد بر کرمت
به نوکِ خامه رقم کردهای سلامِ مرا
که کارخانهٔ دوران مباد بی رَقَمَت
نگویم از منِ بیدل به سهو کردی یاد
که در حسابِ خرد نیست سهو بر قَلَمَت
مرا ذلیل مگردان به شکرِ این نعمت
که داشت دولتِ سرمد عزیز و محترمت
بیا که با سرِ زلفت قرار خواهم کرد
که گر سَرَم برود برندارم از قدمت
ز حالِ ما دلت آگه شود مگر وقتی
که لاله بردمد از خاکِ کشتگانِ غمت
روانِ تشنهٔ ما را به جرعهای دریاب
چو میدهند زُلالِ خِضِر ز جامِ جَمَت
همیشه وقتِ تو ای عیسیِ صبا خوش باد
که جانِ حافظِ دلخسته زنده شد به دَمَت
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
حافظ قالب: غزل وزن شعر:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
شعر چه لطف بود که ناگاه رَشحِهٔ قَلَمَت صوتی
پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر چه لطف بود که ناگاه رَشحِهٔ قَلَمَت حافظ است. این قطعهها توسط فاطمه زندی، فریدون فرحاندوز و سهیل قاسمی خوانده شدهاند.
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
شعر داد مرا روزگار مالش دست جفا خاقانی – قصیده ۱۴
شعر ما را همه شب نمیبرد خواب سعدی – غزل 26
9 جمله معروف سووشون سیمین دانشور – تکه کتاب
معنی چه لطف بود که ناگاه رَشحِهٔ قَلَمَت
چه لطف بود که ناگاه رَشحِهٔ قَلَمَت حقوقِ خدمتِ ما عرضه کرد بر کرمت.مهربانی بسیار بزرگی بود که ناگهان تراوش قلمِ تو حقِ چاکری دیرینه ما را به پیشگاه کرمِ تو بیان کرد. تو حقوقِ خدمتِ سابقه ما را به کُل فراموش کرده بودی، این یادآوری از لطفِ قلمت بود که تو را متوجه کرد.
معنی به نوکِ خامه رقم کردهای سلامِ مرا
به نوکِ خامه رقم کردهای سلامِ مرا که کارخانهٔ دوران مباد بی رَقَمَت.با نوکِ قلم ، سلامی به من نوشته ای که کارگاهِ روزگار هیچوقت بی اسم و رسم تو نباشد یعنی با نبودن تو دنیا هم نباشد . [ کارخانه دوران = مراد از جهان است ]
معنی نگویم از منِ بیدل به سهو کردی یاد
نگویم از منِ بیدل به سهو کردی یاد که در حسابِ خرد نیست سهو بر قَلَمَت. منظورم اين نيست که اشتباهي از من بيقرار ياد کردهيي. چرا که به حکم عقل و منطق اشتباهي برقلم تو جاري نميشود.
معنی مرا ذلیل مگردان به شکرِ این نعمت
مرا ذلیل مگردان به شکرِ این نعمت که داشت دولتِ سرمد عزیز و محترمت.به شکرانه این توفیق و اقبال که بخت جاودانه تو را عزیز و محترم شمرد، مرا خوار مگردان.
معنی بیا که با سرِ زلفت قرار خواهم کرد
بیا که با سرِ زلفت قرار خواهم کرد که گر سَرَم برود برندارم از قدمت.برگرد که میخواهم با سرِ گیسوی تو پیمان ببندم که اگر سرِ من در این عشق به بادِ فنا رود، از قدمت برندارم یعنی به هر کجا که بروی خاکِ پایت باشم.
معنی ز حالِ ما دلت آگه شود مگر وقتی
ز حالِ ما دلت آگه شود مگر وقتی که لاله بردمد از خاکِ کشتگانِ غمت.دل از حالِ ما خبردار می شود . امّا وقتی از ما خبر می گیرد که از خاکِ مُردگان غمِ تو لاله روییده است یعنی بعد از مرگ ما از احوال ما آگاه می شود . [ جز آن هنگام که عاشقان تو در خاک خفته و لاله از گورشان روییده باشد از حالشان نمی پرسی . ]
معنی روانِ تشنهٔ ما را به جرعهای دریاب
روانِ تشنهٔ ما را به جرعهای دریاب چو میدهند زُلالِ خِضِر ز جامِ جَمَت.چون آب حياتبخش خضر از جام جمشيدي به تو عنايت ميشود، از آن زلال، جرعهيي هم به جان تشنه ما برسان.
معنی همیشه وقتِ تو ای عیسیِ صبا خوش باد
همیشه وقتِ تو ای عیسیِ صبا خوش باد که جانِ حافظِ دلخسته زنده شد به دَمَت.ای باد صبای عیسی نفس، اوقاتت همیشه خوش باد زیرا که جان خسته و ناتوان حافظ با نفس تو، زنده و سرحال گشت.
دیدگاه کاربران درباره شعر چه لطف بود که ناگاه رَشحِهٔ قَلَمَت
دکتر صحافیان می گوید:تراوشات قلم تو چه مهربانانه، حقوق خدمت عاشقانه ام را بر سخاوتت عرضه می کند
به نوک خامه رقم کرده ای سلام مرا
که کارخانه دوران مباد بی رقمت
سلام مرا با نوک قلم پاسخ دادی،آرزومندم کارخانه زمانه هیچ گاه از نام زیبایت خالی نشود.
3- ( پس از یک دوره انتظار)آری به اشتباه یادم نکرده ای، عقل محاسبه گر، اشتباهی از قلمت به یاد ندارد
4- اکنون که پادشاهی سرمدی* تو را گرامی داشته، مرا خوار نکن( پاسخ نیکو به جملات عاشقانه ام بده)خانلری: این توفیق
* گفته اند: نسبت ثابت به ثابت، سرمد و نسبت ثابت به متغیر دهر و نسبت متغیر به متغیر زمان است( قبسات میرداماد، ص5)
5- به پیشم بیا، تا با گیسوانت قرار ببندم، که هرگز سرم را از پاهایت برندارم حتی اگر سر ببازم.
6- ولی افسوس، زمانی از شوق دلم آگاه می شوی که لاله از خاک کشتگان عشقت بروید خانلری: ولی وقتی
7- اکنون که آب حیات خضر را از جام جمشید( ترکیب دو اوج تمدنی و دینی) دریافت می کنی، روان تشنه عاشقم را با جرعه ای دریاب.
خانلری: تو را ز حال دل خستگان چه غم، که مدام
همی دهند شراب خضر ز جام جمت(دو بیت اضافه نیز وجود دارد)
8- ای باد بهاری که چون عیسی زنده کننده جانی، همه وقتت خوش باد، که جان خسته و زخمی ام با نفست زنده شد.
دو بیت اضافه خانلری:
7:صبا ز زلف تو با هر گلی حدیثی راند
رقیب کی ره غماز داد در حرمت؟
صبا با هر گلی حدیثی متفاوت از زلفانت را بیان کرد(از روی ناآگاهی)، آری نگهبان عشق سخن چینان را در حرمت ره نمی دهد.
9:دلم مقیم در توست، حرمتش می دار
به شکر آنکه خدا داشته محترمت
به شکرانه آنکه جایگاه ویژه در پیشگاه حق داری، دلم را محترم دار که مقیم درگاه تو شده است.
دکتر مهدی صحافیان
معنی شعر چه لطف بود که ناگاه رَشحِهٔ قَلَمَت یست؟
مهربانی بسیار بزرگی بود که ناگهان تراوش قلمِ تو حقِ چاکری دیرینه ما را به پیشگاه کرمِ تو بیان کرد.
شعر چه لطف بود که ناگاه رَشحِهٔ قَلَمَت اثر کیست؟
اثر حافظ عزیز است.
- شعر چو باد، عزم سر کوی یار خواهم کرد _ 135 - آگوست 25, 2023
- بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد _ 134 - آگوست 24, 2023
- صوفی نهاد دام و سر حقّه، باز کرد _133 - جولای 12, 2023