شعر چای در غروب جمعه احمدرضا احمدی

دل پذیری اکنون از خانه رخت می‌بندد – چای در غروب جمعه

  • دل پذیری اکنون از خانه رخت می‌بندد – شعر چای در غروب جمعه احمدرضا احمدی

     

    دل پذیری اکنون از خانه رخت می‌بندد، همراه با بادبادک‌های کودکان ولگرد کوچه

    در آسمان گم می‌شود نیستی و حجم اندوه آن‌قدر در خانه شکوفه می‌دهند و

    میوه می‌دهند که ما را چاره‌ای نیست که به کوچه پناه بریم دل‌سرد از خون‌بهای

    خودم که ارزش یک سکه‌ی حلبی را هم ندارد می‌خواهم ترا هم‌چنان دوست

    داشته باشم و حتی بوته‌های گل سرخ را برای بهار آماده کرده‌ام که در باغچه

    بکارم شگفت از خورشید که هنوز بر ما می‌تابد و می‌خواهد انگورهای کال را

    دعوت به رسیدن کند

    تا انگورهای کال شراب شود

    کو انگور

    کو پاییز

    کو شرابی که در زمستان باید رخ دهد

    سه بار در زیر درختان برگْ ریخته‌ی پاییزی معنی ترا یافتم – جوابی نداشتی

    که بگویی سیب‌های سرخ نشانه‌ای از عمر ما نداشتند در کمین ما بودند که

    ما را به تاراج برند

    بسیار بیداری بود

    بسیار خواب بود

    روزهای جمعه ابر داشتیم

    اما نمی‌توانستیم

    بیداری و خواب و ابر جمعه را

    زندگی نام بگذاریم

    پس خواب را انکار کردیم

    پس بیداری را انکار کردیم

    روزهای جمعه از خانه بیرون رفتیم

    که ابر را نبینیم

    چه حاصل

    که عمر به پایان بود

    و چای در غروب جمعه

    روی میز سرد می‌شد.

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب

    شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16

    جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما

    شعر پنجره فروغ فرخزاد

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    مطالب بیشتر در:

    بیوگرافی احمدرضا احمدی

     

    اشعار احمدرضا احمدی

     

    مجموعه شعر چای در غروب جمعه روی میز سرد می شود

     

    دل پذیری اکنون از خانه رخت می‌بندد

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «دل پذیری اکنون از خانه رخت می‌بندد، همراه با بادبادک‌های کودکان ولگرد کوچه در آسمان گم می‌شود نیستی و حجم اندوه آن‌قدر در خانه شکوفه می‌دهند و میوه می‌دهند که ما را چاره‌ای نیست که به کوچه پناه بریم دل‌سرد از خون‌بهای خودم» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «بیداری و خواب و ابر جمعه را زندگی نام بگذاریم پس خواب را انکار کردیم پس بیداری را انکار کردیم روزهای جمعه از خانه بیرون رفتیم که ابر را نبینیم چه حاصل که عمر به پایان بود و چای در غروب جمعه روی میز سرد می‌شد.» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر چای در غروب جمعه احمدرضا احمدی

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر چای در غروب جمعه احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

     

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *