مژده که روی خدا ز پرده برآمد

مژده که روی خدا ز پرده برآمد

  • شعر مژده که روی خدا ز پرده برآمد _ ملک الشعرا بهار 

    در منقبت حضرت حجة (‌ع‌)

     

    مژده که روی خدا ز پرده برآمد

    آیت داور به خلق جلوه گر آمد

     

    بی‌خبران را ز فیض کل خبر آمد

    مظهرکل در لباس جزء درآمد

     

    معنی واجب گرفت صورت امکان

     

    شعشعه گسترد جلوهٔ صمدانی

    گشت عیان سرّ صادرات نهانی

     

    طاق طلب را قویم گشت مبانی

    شاهد غیبی رسید و داد نشانی

     

    از لمعات جمال قادر سبحان

     

    از فلک کون تافت اختر تجرید

    نفس احد سرزد ازهیولی توحید

     

    لم‌یلد امروز یافت کسوت تولید

    آنکه بدو زنده گشت هر سه موالید

     

    وآنکه بدو تازه گشت چار خشیجان

     

    عقل نخستین بزرگ صادر اول

    کالبد مستنیر و جان ممثل

     

    راه بدی را یکی فروخته مشعل

    هادی و مهدی سمی احمد مرسل

     

    حجة غایب ولی ایزد منان

     

    قاعده ‌پرداز کارگاه الهی

    راز جهان را دلش خبیرکماهی

     

    جاهش برتر ز حد لایتناهی

    فکربه کنه جلال و قدرش واهی

     

    عقل به قرب کمال و جاهش حیران

     

    شاهد غیبی و دلبر ازلی اوست

    پرده‌نشین حریم لم‌یزلی اوست

     

    باری سر خفی و نور جلی اوست

    مرشد و مولا و پیشوا و ولی اوست

     

    خواهش پیدا شمار و خواهش پنهان

     

    ای قمر تابناک برج امامت

    وی گهر آبدار درج کرامت

     

    ای به قد و قامت تو شور قیامت

    خیز و برافراز یک ره آن قد و قامت

     

    خیز و برافروز یک‌ره آن رخ رخشان

     

    غیر تو ای کنز مخفی احدیت

    کیست که پیدا کند کنوز هویت

     

    از تو عیان است جلوه صمدیت

    هیچ تو را با خدای نیست دوئیت

     

    ذات تو با ذات هواست یکسر و یکسان

     

    خیز و عیان کن به خلق جلوهٔ دادار

    خیز که حق خفت و گشت باطل بیدار

     

    گر نکنی پای در رکاب ظفر یار

    منتظرانت زنند ای شه ابرار

     

    دست به دامان شهریار خراسان

     

    زادهٔ موسی که طور اوست حریمش

    عیسی گردون‌نشین غلام قدیمش

     

    هر دو جهان ریزه‌خوار کف کریمش

    آن که به فرمان واجب‌التعظیمش

     

    بر جهد از نقش پرده ضیغم غژمان

     

    خرگه ناسوت هست پایهٔ پستش

    مسند لاهوت جایگاه نشستش

     

    عقل خردمند گشته واله و مستش

    غیرخدایش‌ مخوان که ‌هست ‌شکستش

     

    بخ‌بخ از این عز و این جلالت و این شأن

     

    ذاتش آئینهٔ خدای نما شد

    گرچه خدا نیست کی جدا ز خدا شد

     

    درگه او زیب بخش عرش علا شد

    هر که به درگاه او ز روی صفا شد

     

    ز اهل صفا شد بسان خواجه دوران

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)

     

    قالب: مسمط

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد – 173

    کلی را سر از زخم ناسور بود _ کل و کلاه

    «‌اربس‌» اندر افسانهٔ باستان

    به روزی مبارک ز ماه صیام

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    مژده که روی خدا ز پرده برآمد

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «مژده که روی خدا ز پرده برآمد آیت داور به خلق جلوه گر آمد بی‌خبران را ز فیض کل خبر آمد مظهرکل در لباس جزء درآمد» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «گرچه خدا نیست کی جدا ز خدا شد درگه او زیب بخش عرش علا شد هر که به درگاه او ز روی صفا شد ز اهل صفا شد بسان خواجه دوران» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر در منقبت حضرت حجة (‌ع‌) ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر در منقبت حضرت حجة (‌ع‌) ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *