به روزی مبارک ز ماه صیام

به روزی مبارک ز ماه صیام

  • شعر به روزی مبارک ز ماه صیام _ ملک الشعرا بهار

    رفیق بد 

     

    به روزی مبارک ز ماه صیام

    به‌خود، خوردن روزه کردم حرام

     

    سحر خوردم و خفت بعد از نماز

    بپا خاست پایان روز دراز

     

    شدم تا به مسجد نمازی کنم

    بر پاک یزدان نیازی کنم

     

    ز مسجد مرا دیو کج کرد راه

    شدم با رفیقی سوی خانقاه

     

    بجای نماز اندر آن قعر تنگ

    زدم بی‌محابا دو قلاج بنگ

     

    وزان جایگه با یکی باده‌خوار

    کشیدم به میخانه رطلی سه‌چار

     

    شکم خالی و سرپر از دود بنگ

    زد آتش به جان بادهٔ لعل‌ رنگ

     

    رفیقی مقامر کشیدم مهار

    مرا برد از آنجا به بزم قمار

     

    هرآن سیم کاندر میان داشتم

    زکف دادم و روی برکاشتم

     

    ز مستی سر از پای نشناختم

    یکایک زر و سیم درباختم

     

    وز آنجا سوی خانه کردم شتاب

    چپ و راست پوینده‌،‌ سست و خراب

     

    شکم خالی وکیسه پرداخته

    تن از بنگ و می ناتوان ساخته

     

    پی شب‌ نشینی که معهود بود

    شدم تا به کویی که ‌مقصود بود

     

    ز دیوارها مشت و سیلی‌خوران

    زنان خوبش راگه بر‌بن گه برآن

     

    زدم دست تا حلقه بر در زنم

    که چون حلقه خمید ناگه تنم

     

    بپیچید پایم به سر حلقه‌وار

    زدم‌حلقه بر پای‌آن در چو مار

     

    پس ازمن رفیقی به من برگذشت

    مرا دید و دودش بسر درگذشت

     

    بدان خانه‌ام برد از آن جایگاه

    به‌وضعی پریشان و حالی تباه

     

    رفیقان چو نبضم نگه‌داشتند

    مرا جملگی مرده پنداشتند

     

    پریده رخ و قفل گشته دهان

    نفس را، ره آمد وشد نهان

     

    بشولیده مندیل و پاره قبا

    وز آب وگل آهار داده عبا

     

    رفیقان به درمان بپرداختند

    وز افیون دم عیسوی ساختند

     

    پس از نیمه‌شب این تن نیمه‌جان

    بپا خاست زان معجزآسا دخان

     

    من از ناچرانی به کردار نی

    جدل کرده با بنگ و افیون و می

     

    عجب‌دارم‌از مرگ بی‌دست‌و پای

    کِم از پا نیفکند و ماندم بجای

     

    چه‌ سود از پدر درس صوم‌ و صلواه

    چو بودند یاران به دیگر صفات

     

    رفیق بد و نامد روزگار

    ز بن برکند پند آموزگار

     

    ببین کم‌به‌جان‌وبه‌خون‌و به‌پوست

    به یک شب چه‌آمد ازین‌ چار دوست

     

    به جان دارم از یار پنجم سپاس

    که‌بردم سوی‌خانه‌بعد از سه‌پاس

     

    چو خواهی بدانی همی راز من

    ببین تا چه مردیست انباز من

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)

     

    قالب: مثنوی

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    خاقانی از آن کام که یارت ندهد – ۱۳۹

    به نام برازندهٔ نام‌ها

    جای می از خون جگر خوردنم

    زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد – 155

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    به روزی مبارک ز ماه صیام

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «به روزی مبارک ز ماه صیام به‌خود، خوردن روزه کردم حرام سحر خوردم و خفت بعد از نماز بپا خاست پایان روز دراز» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «به جان دارم از یار پنجم سپاس که‌بردم سوی‌خانه‌بعد از سه‌پاس چو خواهی بدانی همی راز من ببین تا چه مردیست انباز من» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر رفیق بد ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر رفیق بد ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *