طرفه-می‌دارند-یاران-صبر-من-بر-داغ-و-درد

طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و درد – 162

  • دانلود دکلمه صوتی شعر طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و درد سعدی – غزل 162 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. داغ و دردی کز تو باشد خوشترست از باغ ورد. دوستانت را که داغ مهربانی دل بسوخت.

     

    شعر طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و درد – غزل 162 – سعدی

     

    طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و درد

    داغ و دردی کز تو باشد خوشترست از باغ ورد

     

    دوستانت را که داغ مهربانی دل بسوخت

    گر به دوزخ بگذرانی آتشی بینند سرد

     

    حاکمی گر عدل خواهی کرد با ما یا ستم

    بنده‌ایم ار صلح خواهی جست با ما یا نبرد

     

    عقل را با عشق خوبان طاقت سرپنجه نیست

    با قضای آسمانی برنتابد جهد مرد

     

    عافیت می‌بایدت چشم از نکورویان بدوز

    عشق می‌ورزی بساط نیک نامی درنورد

     

    زهره مردان نداری چون زنان در خانه باش

    ور به میدان می‌روی از تیرباران برمگرد

     

    حمل رعنایی مکن بر گریه صاحب سماع

    اهل دل داند که تا زخمی نخورد آهی نکرد

     

    هیچ کس را بر من از یاران مجلس دل نسوخت

    شمع می‌بینم که اشکش می‌رود بر روی زرد

     

    با شکایت‌ها که دارم از زمستان فراق

    گر بهاری باز باشد لیس بعد الورد برد

     

    هر که را دردی چو سعدی می‌گدازد گو منال

    چون دلارامش طبیبی می‌کند داروست درد

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)

     

    طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و درد صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و درد سعدی است. این قطعه‌ها توسط محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب و حمیدرضا محمدی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    15 جمله معروف مرگ خوش آلبر کامو – تکه کتاب

    شعر مرا دوست بدار اندکی ولی طولانی کریستوفر مارلو

    شعر ما را همه شب نمی‌برد خواب سعدی – غزل 26

    شعر چون عهده نمیشود کسی فردا را خیام – رباعی 2

     

    معنی طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و درد

    طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و درد داغ و دردی کز تو باشد خوشترست از باغ ورد

    دوستان از شکیبایی من از درد و داغی که بر من وارد آمده تعجب می کنند . امّا درد و داغی که عامل آن تو باشی ، از باغ گُل سرخ نیز نیکوتر است .

    [ طُرفه = عجیب ، زیبا و جمیل / درد = احساس نیاز و تمنّای شدید برای رسیدن به معشوق / وَرد = گُل سرخ ]

     

    معنی دوستانت را که داغ مهربانی دل بسوخت

    دوستانت را که داغ مهربانی دل بسوخت گر به دوزخ بگذرانی آتشی بینند سرد

    دوستانت را که داغ مهربانی دلشان را سوزانده است ، اگر بر آتش دوزخ هم بگذرانی ، آن را آتشی افسرده خواهند یافت .

    [ مهربانی = محبّت و عشق / دل سوختن = کنایه از به رنج و زحمت انداختن  ]

     

    معنی حاکمی گر عدل خواهی کرد با ما یا ستم

    حاکمی گر عدل خواهی کرد با ما یا ستم بنده‌ایم ار صلح خواهی جست با ما یا نبرد

    حکم از آنِ توست ، چه بر ما به عدالت رفتار کنی و چه ستم ورزی . ما بنده توایم چه با ما از در صلح درآیی و چه سر ستیز داشته باشی .

     

    معنی عقل را با عشق خوبان طاقت سرپنجه نیست

    عقل را با عشق خوبان طاقت سرپنجه نیست با قضای آسمانی برنتابد جهد مرد

    عقل توان پنجه درافکندن با عشق را ندارد . آری ، کوشش انسان نمی تواند از عهدۀ تقدیر آسمانی برآید .

    [ خوبان = جمع خوب به معنی زیبارویان / قضای آسمانی = سرنوشت و حکم الهی / برنتابیدن = تحمّل نکردن / سرپنجه = کنایه از زور و قوّت ]

     

    معنی عافیت می‌بایدت چشم از نکورویان بدوز

    عافیت می‌بایدت چشم از نکورویان بدوز عشق می‌ورزی بساط نیک نامی درنورد

    اگر صحّت و سلامت می طلبی به خوب رویان نگاه مکن و اگر عشق می ورزی نیکنامی را چونان بساطی درنورد ، زیرا عشق و نیکنامی با هم جمع نمی شود .

    [ عافیت = سلامت ، نجات و رستگاری که نتیجۀ دوری از خلق و دنیای مادّی است / بساط = فرش و هر جیز گستردنی / درنوردیدن = جمع کردن ، پیچیدن و به کنار نهادن / چشم دوختن = کنایه از چشم پوشی و صرف نظر کردن ]

     

    معنی زهره مردان نداری چون زنان در خانه باش

    زهره مردان نداری چون زنان در خانه باش ور به میدان می‌روی از تیرباران برمگرد

    اگر دل و جرآت مردها را نداری ، مثل زنان در خانه بمان ، ولی چنانچه به میدان جنگ می روی ، از باریدن تیر روی برمگردان و مگریز .

    [ زَهره = جرأت ]

     

    معنی حمل رعنایی مکن بر گریه صاحب سماع

    حمل رعنایی مکن بر گریه صاحب سماع اهل دل داند که تا زخمی نخورد آهی نکرد

    گریه اهل سماع را به به رعنایی آنان نسبت مده ، اهل دل و صاحب نظران می دانند تا به دل کسی جراحتی وارد نشود ، آهی از او برنمی آید .

    [ حمل کردن = نسبت دادن / رعنایی = احمقی و ابلهی / اهل دل = زنده دل و صاحب دل / زخم = ضربه ]

    سماع = در لغت به معنی نغمه و آواز است و در اصطلاح صوفیه ، عبارت است از آواز خوش و آهنگ دل انگیز روح نواز و به طور مطلق قول و غزل و آنچه ما امروز از آن به موسیقی تعبیر می کنیم . که به قصد صفای دل و حضور قلب و توجّه به حق شنیده شود . تأثیر موسیقی در ذهن و درون انسان موضوعی نیست که محتاج شرح و بیان باشد به خصوص اگر در نظر بگیریم که صوفی عاشق و اهل دل و سر و کارش با تخیّلات زیبا و احساسات است و همواره می خواهد خود را نابود انگاشته ، در حق فانی گردد . برای ایجاد چنین حالتی و وصل به چنین عالَمی ، بهتر از موسیقی وسیلتی نمی توان یافت . سماع به محبّت و عاطفه قوّت می بخشد ، دل را نرم و احساسات را لطیف می کند . به تخیّلات شه پری می دهد تا به عالم لامکان و حضرت لایموت اوج می گیرد و ذهن اندک اندک کلمات و عبارات و اصوات و نغمات را فراموش می کند و از عالم اجسام به عالم ارواح می گراید و در آن عالم به سیر می پردازد ( فرهنگ اشعار حافظ ) .

     

    معنی هیچ کس را بر من از یاران مجلس دل نسوخت

    هیچ کس را بر من از یاران مجلس دل نسوخت شمع می‌بینم که اشکش می‌رود بر روی زرد

    هیچ یک از همنشینان من بر من دل نمی سوزاند ، فقط می بینم که دل شمع به حال من می سوزد و اشک به روی زرد خویش می بارد .

    [ دل سوختن = کنایه از ترحّم کردن ]

     

    معنی با شکایت‌ها که دارم از زمستان فراق

    با شکایت‌ها که دارم از زمستان فراق گر بهاری باز باشد لیس بعد الورد برد

    با وجود آنکه جدایی چونان زمستان سردی خود را بر من تحمیل کرد و از دست او شکوه ها دارم ، اگر پس از آن زمستان جدایی ، فصل شکوفایی گُل سرخ وصال فرارسد ، دیگر سرمای فراق از میان خواهد رفت .

    [ بَرد = سرما ]

     

    معنی هر که را دردی چو سعدی می‌گدازد گو منال

    هر که را دردی چو سعدی می‌گدازد گو منال چون دلارامش طبیبی می‌کند داروست درد

    به هر کسی که در ، او را مثل سعدی ذوب می کند ، بگو که ناله سر مده ، زیرا آنگاه که معشوق چونان طبیبی به پرستاری عاشق کمر می بندد ، درد در حکم داروست .

    [ گداختن = ذوب کردن ، سوزاندن / طبیبی کردن = درمان و مداوا کردن / دلآرام = کنایه از معشوقِ آرامش دهندۀ دل ]

     

     

    معنی غزل طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و درد سعدی چیست؟

    دوستان از شکیبایی من از درد و داغی که بر من وارد آمده تعجب می کنند . امّا درد و داغی که عامل آن تو باشی ، از باغ گُل سرخ نیز نیکوتر است .

    [ طُرفه = عجیب ، زیبا و جمیل / درد = احساس نیاز و تمنّای شدید برای رسیدن به معشوق / وَرد = گُل سرخ ]

     

    شعر طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و درد اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *