شعر صبح احمدرضا احمدی

صبح تو به‌خیر که ساعت حرکت قطار را به من غلط گفتی – صبح

  • صبح تو به‌خیر که ساعت حرکت قطار را به من غلط گفتی – شعر صبح احمدرضا احمدی

     

    صبح تو به‌خیر

    که ساعت حرکت قطار را به من غلط گفتی

    که من بتوانم یک روز دیگر در کنار تو باشم

    دوستان من ساعت حرکت قطار را

    در شب گذشته به من گفته بودند

    بر شانه‌های تو خزه و خزان روییده بود

    تو توانستی با این شانه‌های مملو از خزه و خزان

    سوار قطار شوی

    دستانت را تا صبح نزد من

    به امانت نهادی

    نان را گرم کردی به من دادی

    دیگر در سکوت تو کنار میز صبحانه

    ما طلاها و سنگ‌های فیروزه جهان را

    تصاحب کردیم

    سکوت تو را چون مدالی گرم و نایاب

    بر سینه آویختم

    هر روز در آینه به این سکوت خیره می‌شدم

    سپس روز را آغاز می‌کردم

    می‌خواستم زیر پای تو را پس از صبحانه

    از آفتاب فرش کنم

    دندان‌های تو ارج و قرب فراوان داشت

    که نان بیات شده‌ی خانه‌ی مرا

    گاز زدی

    ما

    من و تو

    چگونه به صدای پرندگان رسیدیم

    که کنار پنجره از سرما جان باختند

    پرندگان بی‌آشیانه را همیشه دوست داشتی

    اما دیگر عمر آنان تکرار نمی‌شد

    هم‌چنان که عمر من و تو هم

    دیگر تکرار نمی‌شد

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب

    شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16

    جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما

    شعر پنجره فروغ فرخزاد

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آ

    هان! هلا! آی!


    مطالب بیشتر در:

    بیوگرافی احمدرضا احمدی

     

    اشعار احمدرضا احمدی

     

    مجموعه شعر ساعت ده صبح بود

     

    صبح تو به‌خیر که ساعت حرکت قطار را به من غلط گفتی

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «صبح تو به‌خیر که ساعت حرکت قطار را به من غلط گفتی که من بتوانم یک روز دیگر در کنار تو باشم دوستان من ساعت حرکت قطار را در شب گذشته به من گفته بودند بر شانه‌های تو خزه و خزان روییده بود تو توانستی با این شانه‌های مملو از خزه و خزان سوار قطار شوی دستانت را تا صبح نزد من به امانت نهادی» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «گاز زدی ما من و تو چگونه به صدای پرندگان رسیدیم که کنار پنجره از سرما جان باختند پرندگان بی‌آشیانه را همیشه دوست داشتی اما دیگر عمر آنان تکرار نمی‌شد هم‌چنان که عمر من و تو هم دیگر تکرار نمی‌شد» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر صبح احمدرضا احمدی

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر صبح احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

     

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *