چون پرندهای که سحر – شعر شعر مهدی اخوان ثالث
چون پرندهای که سحر
با تکانده حوصلهاش
میپرد ز لانهٔ خویش
با نگاه پر عطشی
میرود برون شاعر
صبحدم ز خانهٔ خویش
در رهش، گذرگاهش
هر جمال و جلوه که نیست
یا که هست، مینگرد
آن شکسته پیر گدا
و آن دونده آب کدر
وان کبوتری که پرد
در رهش گذرگاهش
هر خروش و ناله که هست
یا که نیست، میشنود
ز آن صغیر دکه به دست
و آن فقیر طالع بین
و آن سگ سیه که دود
ز آنچهها که دید و شنید
پرتوی عجولانه
در دلش گذارد رنگ
گاه از آنچه میبیند
چون نگاه دویانه
دور ماند صد فرسنگ
چون عقاب گردون گرد
صید خود در اوج اثیر
جوید و نمیجوید
یا بسان آینه ای
ز آن نقوش زود گذر
گوید و نمیگوید
با تبسمی مغرور
ناگهان به خویش دید
ز آنچه دید یا که شنود
در دلش فتد نوری
وین جوانهٔ شعر است
نطفهای غبار آلود
قلب او به جوشید
سینهاش کند تنگی
ز آتشی گدازنده
ارغنون روحش را
سخت در خروش آرد
یک نهان نوازنده
زندگی به او داده است
با سپارشی رنگین
پرتوی ز الهامی
شاعر پریشانگرد
راه خانه گیرد پیش
با سریعتر گامی
باید او کند کاری
کز جرقهای کم عمر
شعلهای برقصاند
وز نگاه آن شعله
یا کند تنی را گرم
یا دلی را بسوزاند
تا قلم به کف گیرد
خورد و خواب و آسایش
میشود فراموشش
افکند فرشتهٔ شعر
سایه بر سر چشمش
پرده بر در گوشش
نامهها سیه گردد
خامهها فرو خشکد
شمعها فرو میرد
نقشها برانگیزد
تا خیال رنگینی
نقش شعر بپذیرد
میزند بر آن سایه
از ملال یک پاییز
از غروب یک لبخند
انتظار یک مادر
افتخار یک مصلوب
اعتماد یک سوگند
روشنیش میبخشد
با تبسم اشکی
یا فروغ پیغامی
پرده میکشد بر آن
از حجاب تشبیهی
یا غبار ایهامی
و آن جرقهٔ کم عمر
شعلهای شود رقصان
در خلال بس دفتر
تا که بیندش رخسار؟
تا چه به اشدش مقدار؟
تا چه آیدش بر سر؟
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
شعر کژمژ و بی انتها احمد شاملو
شعر اینجا پرنده بود سهراب سپهری
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
اشعار مهدی اخوان ثالث
مجموعه شعر زمستان
چون پرندهای که سحر
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «چون پرندهای که سحر با تکانده حوصلهاش میپرد ز لانهٔ خویش با نگاه پر عطشی میرود برون شاعر صبحدم ز خانهٔ خویش در رهش، گذرگاهش هر جمال و جلوه که نیست یا که هست، مینگرد آن شکسته پیر گدا و آن دونده آب کدر
وان کبوتری که پرد در رهش گذرگاهش هر خروش و ناله که هست یا که نیست، میشنود» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین مهدی اخوان ثالث که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای مهدی اخوان ثالث بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «با تبسم اشکی یا فروغ پیغامی پرده میکشد بر آن از حجاب تشبیهی یا غبار ایهامی و آن جرقهٔ کم عمر شعلهای شود رقصان در خلال بس دفتر تا که بیندش رخسار؟ تا چه به اشدش مقدار؟ تا چه آیدش بر سر؟» از چه سطرهایی استفاده میکردید؟
دیدگاه شما برای شعر شعر مهدی اخوان ثالث
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر شعر مهدی اخوان ثالث بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- ناخن کبود برق – سیب ها و قلب ها - اکتبر 11, 2023
- برف آمد و بزم روز را آراست – منظره - اکتبر 11, 2023
- شب با درخت ها سخن از آفتاب رفت – دولت بیدار - اکتبر 11, 2023
مگر میشود شعری بهتر از این در وصف زایش شعر گفت؟ کلمه ای را برداری این جرقه میمیرد