شعر در دهر بزرگ یادگاری _ بنای یادگار _ ملک الشعرا بهار
در دهر بزرگ یادگاری
کردم ز برای خویش بنیاد
بنیاد بنای پایداری
بییاری دست من شد ایجاد
*
*
خار و خس روزگار ناساز
سد کردن راه او نیارد
چون بانی خود ز فرط اعزاز
سر پیش کسی فرو نیارد
*
*
ز آسیب زمانه برکنار است
کز خاک منست دیر پاتر
ستوار و بلند و پایدار است
مانند منارهٔ سکندر
*
*
در بربط من شدست پنهان
این روح لطیف لایزالی
از مردن تن نیم هراسان
کاز من نشود زمانه خالی
در عرصهٔ پهندشت سقلاب
ز آوازهام افتد انقلابی
وز جلوه به جلوه گاه مهتاب
مشهور شوم چو آفتابی
*
*
تا زنده بود یکی در این بوم
تا زنده بود کمیت نامم
تا هست سخن به دهر معلوم
معلوم جهان بود کلامم
*
*
هر هموطن سرودخوانی
گویاست به یاد من زبانش
افتد سخنم به هر زبانی
آزادی و عشق ترجمانش
*
*
با بربط خود به جنبش آرم
هر شش جهت و چهارسو را
واندر دل خلق زنده دارم
اخلاق و عواطف نکو را
*
*
در ساحت این زمانه تار
رحم از دل من فکند سایه
حریت و انقلاب افکار
از گفتهٔ من گرفت مایه
*
*
ای طبع سخنسرای من، خیز
تا در ره حق شوی سخنساز
اندیشه مکن ز خنجر تیز
مغرور مشو به تاج اعزاز
*
*
تا بیخردان به آزمایش
مستیز و ره وقار بگزین
فارغ ز نکوهش و ستایش
خونسرد بهآفرین و نفرین
*
*
بر بربط خود بناز بنشین
کن با پر و بال نغمه پرواز
وز خاک برآ به اوج پروبن
پرکن همهٔ فضا از آواز
*
*
تا اختر نحس نامرادی
این پنبه زگوش خود برآرد
وز چشم فلک ز فرط شادی
اختر عوض سرشگ بارد
مطالب بیشتر در:
ملک الشعرا بهارشعر مشروطه
وزن شعر: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: چهارپاره
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد – 186
در دل میخانه سخت ولوله افتاد – رقاصه
کسی به عیب من از خویشتن نپردازد – 185
در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
در دهر بزرگ یادگاری
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «در دهر بزرگ یادگاری کردم ز برای خویش بنیاد بنیاد بنای پایداری بییاری دست من شد ایجاد» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «تا اختر نحس نامرادی این پنبه زگوش خود برآرد وز چشم فلک ز فرط شادی اختر عوض سرشگ بارد» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
شعر بنای یادگار ملک الشعرا بهار
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر بنای یادگار ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- به هر که جور نکردی نمی توانستی - ژانویه 29, 2024
- چشم مستت شوخی آغازد همی - ژانویه 29, 2024
- هزار سال رهست از تو تا مسلمانی - ژانویه 29, 2024