شعر جهان
من از این روحهای مردد – شعر روح های مردد – فریدریش نیچه من از این روحهای مردد شدیداً بیزار و خستهام احترام آنها، تماماً برایشان شکنجه است ستایش آنها، تماماً برایشان جز احساس شرم چیزی در برندارد این روحهای سرگشته و ملتمس به من حسادت میورزند کاش آنها مستقیماً مرا لعنت میکردند و[…]
شب است – شعر سرود شب – فریدریش نیچه شب است؛ اکنون چشمههای جوشان همهگی بلند آواتر سخن میگویند. و روانم نیز، چشمهای جهنده است. شب است؛ اکنون بیدار میشوند ترانههای دلدادگان و روانَم نیز نغمهی دلدادادهای است. نا آرامی، آرام ناشدنییی در من است که میخواهد بانگ بر آورد. آزمندی به عشق که[…]
چه روزهای دشواری – شعر چه روزهایی – هرمان هسه چه روزهای دشواری! گرمم نمیکند هیچ آتشی لبخند نمیزند آفتابی به من همهچیز تهیست سرد و ستمگر است و ستارگانِ روشنِ دوستداشتنی هم نگاه میکنند غمگنانه به من از وقتیکه دریافتهام در قلب؛ عشق را هم پایانیست. مترجم : مصطفی صمدی پیشنهاد ویژه[…]