شعر تاسیان هوشنگ ابتهاج

خانه دل تنگ غروبی خفه بود – تاسیان

  • خانه دل تنگ غروبی خفه بود – شعر تاسیان هوشنگ ابتهاج

     

    خانه دل تنگ غروبی خفه بود
    مثل امروز که تنگ است دلم
    پدرم گفت چراغ
    و شب از شب پر شد
    من به خود گفتم یک روز گذشت
    مادرم آه کشید
    زود بر خواهد گشت
    ابری هست به چشمم لغزید
    و سپس خوابم برد
    که گمان داشت که هست این همه درد
    در کمین دل آن کودک خرد؟
    آری آن روز چو می رفت کسی
    داشتم آمدنش را باور
    من نمی دانستم
    معنی هرگز را
    تو چرا باز نگشتی دیگر؟
    آه ای واژه شوم
    خو نکرده ست دلم با تو هنوز
    من پس از این همه سال
    چشم دارم در راه
    که بیایند عزیزانم آه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب

    شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16

    جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما

    شعر پنجره فروغ فرخزاد

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    مطالب بیشتر در:

    بیوگرافی هوشنگ ابتهاج

     

    اشعارهوشنگ ابتهاج

     

    مجموعه شعر راهی و آهی

     

    صفحه اینستاگرام هوشنگ ابتهاج

     

    کانال تلگرام هوشنگ ابتهاج

     

    خانه دل تنگ غروبی خفه بود

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «خانه دل تنگ غروبی خفه بود مثل امروز که تنگ است دلم پدرم گفت چراغ و شب از شب پر شد
    من به خود گفتم یک روز گذشت مادرم آه کشید زود بر خواهد گشت ابری هست به چشمم لغزید و سپس خوابم برد
    » آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین هوشنگ ابتهاج که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای هوشنگ ابتهاج بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «آه ای واژه شوم خو نکرده ست دلم با تو هنوز من پس از این همه سال چشم دارم در راه که بیایند عزیزانم آه» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر تاسیان هوشنگ ابتهاج

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر تاسیان هوشنگ ابتهاج بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *