شعر بر شاخه ها پاییز محو می شود احمدرضا احمدی

به یک چاقو نیاز دارم – بر شاخه ها پاییز محو می شود

  • به یک چاقو نیاز دارم – شعر بر شاخه ها پاییز محو می شود احمدرضا احمدی

     

    به یک چاقو نیاز دارم

    که این سیب پاییزی را بشکافم

    که رؤیای درونش را آزاد کنم

    پرنده از هراس چاقو پَر زد و رفت

    از کسی نپرسیدم خوشبختی سهم چه کسی است

    عابران چنان گیج و گنگ به دنبال تکه نانی

    و سبدی میوه می‌دویدند

    که حوصله‌ی جواب مرا نداشتند

    بر شاخه‌ها پاییز محو می‌شود

    میوه‌ی درختان گلوله‌های رنگارنگ کاموا است

    بهشتی در زندگی ما نیست

    ما فقط سعی کردیم

    فنجان‌های چای در زمستان یخ نبندند

    آسمان بیش از این تیره نشود

    و کودکان در قدم اول از پله‌ها پرتاب نشوند

    چه خواب مجروحی دیدم

    که تو در انتهای خیابان

    بر دیوار سیمانی کوفته شده بودی

    صدای بوق ماشین‌ها مرا از خواب بیدار کرد

    اما تو دیگر در روز و شب ما شریک نبودی

    فنجان چای سرد می‌شود

    اجازه بده چای را بنوشم.

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب

    شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16

    جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما

    شعر پنجره فروغ فرخزاد

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    مطالب بیشتر در:

    بیوگرافی احمدرضا احمدی

     

    اشعار احمدرضا احمدی

     

    مجموعه شعر ساعت ده صبح بود

     

    به یک چاقو نیاز دارم

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «به یک چاقو نیاز دارم که این سیب پاییزی را بشکافم که رؤیای درونش را آزاد کنم پرنده از هراس چاقو پَر زد و رفت از کسی نپرسیدم خوشبختی سهم چه کسی است عابران چنان گیج و گنگ به دنبال تکه نانی و سبدی میوه می‌دویدند که حوصله‌ی جواب مرا نداشتند» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «چه خواب مجروحی دیدم که تو در انتهای خیابان بر دیوار سیمانی کوفته شده بودی صدای بوق ماشین‌ها مرا از خواب بیدار کرد اما تو دیگر در روز و شب ما شریک نبودی فنجان چای سرد می‌شود اجازه بده چای را بنوشم.» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر بر شاخه ها پاییز محو می شود احمدرضا احمدی

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر بر شاخه ها پاییز محو می شود احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

     

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *