دانلود دکلمه صوتی شعر اگر چه عرض هنر پیش یار بیادبیست حافظ _ غزل 64 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر: زبان خموش، ولیکن دهان پُر از عربیست پری نهفته رخ و دیو در کرشمهٔ حُسن.
شعر اگر چه عرض هنر پیش یار بیادبیست _ غزل 64 _ حافظ
اگر چه عرض هنر پیشِ یار بیادبیست
زبان خموش، ولیکن دهان پُر از عربیست
پری نهفته رخ و دیو در کرشمهٔ حُسن
بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست
در این چمن گلِ بی خار کس نچید آری
چراغِ مصطفوی با شرارِ بولَهَبیست
سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شد
که کام بخشی او را بهانه بی سببیست
به نیم جو نخرم طاقِ خانقاه و رباط
مرا که مَصطَبه ایوان و پای خُم طَنَبیست
جمالِ دختر رَز نورِ چشمِ ماست مگر
که در نقابِ زجاجی و پردهٔ عِنبیست
هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه
کنون که مستِ خرابم، صلاح بیادبیست
بیار می که چو حافظ هزارم استظهار
به گریهٔ سحری و نیازِ نیم شبیست
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
حافظ قالب: غزل وزن شعر:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
شعر اگر چه عرض هنر پیشِ یار بیادبیست صوتی
پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر اگر چه عرض هنر پیشِ یار بیادبیست حافظ است. این قطعهها توسط فاطمه زندی، سهیل قاسمی، فریدون فرحاندوز، محسن لیله کوهی و هادی روحانی خوانده شدهاند.
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
من از کجا پند از کجا، باده بگردان ساقیا مولانا
شعر به حکمِ آن که ز دل ها بُوَد به دل ها راه ایرج میرزا
معنی اگر چه عرض هنر پیشِ یار بیادبیست
اگر چه عرض هنر پیشِ یار بیادبیست زبان خموش، ولیکن دهان پُر از عربیست. اگر چه در حضور یار اظهار هنر بیادبی است. من هم زبانم ساکت است و عرض هنر نمیکنم. امّا دهانم پُر از عربی است. خواجه با بیان ظریف به یارش عرض هنر نموده است و میفرماید: از علم عربی بهرهمندم. از فحوای کلام خواجه چنین برمیآید که دانستن زبان خودشان هنری محسوب نمیشده که هنر را به دانستن زبان عربی تخصیص داده است.
معنی پری نهفته رخ و دیو در کرشمهٔ حُسن
پری نهفته رخ و دیو در کرشمهٔ حُسن بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست.
چقدر شگفت آور است حال و کار جهانی که همه چیزش دگرگون و وارونه است، به طوری که پری زیباروی چهره در نقاب کرده و دیو زشت روی به ناز و عشوه گری مشغول است و چشم از مشاهده این امور به شدت در رنج و عذاب است.
بوالعجبی: شعبده بازی و تر دستی
معنی در این چمن گلِ بی خار کس نچید آری
در این چمن گلِ بی خار کس نچید آری چراغِ مصطفوی با شرارِ بولَهَبیست.در باغ این دنیا، هیچ کس گل بی خار نچیده است بله فروغ و روشنایی محمدی و آتش خشم ابولهبی کنار هم قرار گرفته اند.
معنی سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شد
سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شد که کام بخشی او را بهانه بی سببیست.در پي علت اينکه چرا دهر فرومايگان را پرورش و برتري ميدهد مباش که بهانه دهر اين است که کارش نياز به دليل و منطق ندارد.
معنی به نیم جو نخرم طاقِ خانقاه و رباط
به نیم جو نخرم طاقِ خانقاه و رباط مرا که مَصطَبه ایوان و پای خُم طَنَبیست.طاق خانقاه و رباط را به نیم جو نمیخرم، زیرا اینها در نزد من بسیار بی ارزشند، زیرا که مصطبه برایم ایوان است. یعنی به منزله ایوان و پای طنبی است.
حاصل کلام: در جایی که مصطبه، ایوان و پای خم، خانه طنبی من است. طاق خانقاه و مدرسه و رباط را به هیچ چیز نمیخرم یعنی از آنها و اینها مستغنی و فارغ هستم.
معنی جمالِ دختر رَز نورِ چشمِ ماست مگر
جمالِ دختر رَز نورِ چشمِ ماست مگر که در نقابِ زجاجی و پردهٔ عِنبیست.از آن سبب چهره زیبای دخترشراب در چشم ما عزیز است و به دیده ما نور میبخشد که به مانند نور در چشم ما نخست در حفاظ عنبی (انگوری) و سپس در پوشش زجاجی (شیشه) است.
معنی هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه
هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه کنون که مستِ خرابم، صلاح بیادبیست.
ای بزرگوار من همانگونه که درمطلع غزل یادآورشدم به آداب واصول ادب آشنایی دارم وخود نیزاهل ادب وخردورزی هستم لیکن چون مستِ بودم مرتکبِ بی ادبی شدم.
حافظا علم وادب وَرز که درمجلس شاه
هرکه رانیست ادب لایق صحبت نبُود
معنی بیار می که چو حافظ هزارم استظهار
بیار می که چو حافظ هزارم استظهار به گریهٔ سحری و نیازِ نیم شبیست.باده بیاور که پشت گرمی من به گریه سحر و نیاز نیمه شبی است. یعنی باده نوشی من برای خاطر این دو چیز، به استظهار این دو معنا است. وگرنه غیر از این دو عملِ لایق خدا ندارم که به پشتیبانی آن به این کار ارتکاب نمایم.
دیدگاه کاربران درباره شعر اگر چه عرض هنر پیشِ یار بیادبیست
محسن گهرویی می گوید:در بیت دوم . مصرع دوم .دیده با دیدن ناهنجاریها هیچ گونه احساسی نمی تواند داشته باشد بلکه این عقل و هوش است که ناراحت ومیسوزد به صحیح مصرع دوم به صورت ذیل میباشد .بسو خت عقل ز حیرت که این چه بوالعجبیست
سهیل قاسمی می گوید:بیت اول. به این خاطر که بی ادبی است که پیش یار بخواهم هنر خودم را باز گو کنم زبانم خاموش است اما دهانم پر از واژه های پر رمز و راز است. «عربی» دانستن در آن زمان نشان از سواد و آگاهی بوده. از طرفی واژه های عربی برای پارسی زبان ها واژه های ساده و معمولی نبودند و دانستن آنها هنر به حساب می آمد.
بیت چهارم: سبب در دو جا به دو معنی بکار رفته: نخستین: علت دومین: وسیله.
از چرخ نپرس که چرا سفله پرور شده است که بهانه خواهد آورد که امانات و وسایل (اسباب) کافی نداشتم که بهتر از این تحویل شما بدهم!
بیت پنجم: طاق خانقاه و رباط (کاروانسرا) {در حالت کلی ساختمان های رفیع و کاخ ها و …} دوزار! برای من ارزش نداره. منی که «سکوی در میخانه» ایوان (تالار مجلل) من است و پای ِ خم، طَنَبی (اتاق ِ اعیان نشین) ِ من است.
انگاری که جمال ِ دختر ِ رز (میوه درخت انگور) نور ِ چشم ِ من است. «زجاجیه» و «عنبیه» از اجزای تشکیل دهنده ی چشم است. «زجاج» به معنی شیشه (آبگینه) هم هست. «عنب» بعنی انگور هم هست.
معنی شعر اگر چه عرض هنر پیشِ یار بیادبیست چیست؟
اگر چه در حضور یار اظهار هنر بیادبی است.
شعر اگر چه عرض هنر پیشِ یار بیادبیست اثر کیست؟
اثر حافظ عزیز است.
- شعر چو باد، عزم سر کوی یار خواهم کرد _ 135 - آگوست 25, 2023
- بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد _ 134 - آگوست 24, 2023
- صوفی نهاد دام و سر حقّه، باز کرد _133 - جولای 12, 2023