شعر اجل پیام فرستاد سوی کشور ری – ذم ری ملک الشعرا بهار
اجل پیام فرستاد سوی کشور ری
که گشت روز تو کوتاه و روزگار تو طی
بریخت خون سلیل رسول، زاده سعد
به یاد میری تهران و حکمداری ری
از آن زمانه به نفرین خاندان رسول
دچار گشتهای ای خاک تودهٔ لاشی
شرنگ قهر اجانب چشیده دم در دم
پیام سخت حوادث شنیده پی در پی
بسا سلالهٔ شاهنشهان که حشمتشان
گذشته بد ز سر تاج خانوادهٔ کی
که درتو جای گزیدند و خوار و زار شدند
چو آل بوبه که شد در تو دور آنان طی
بسا بزرگان کاندر تو زار کشته شدند
و یا زبیم گرفتند ره به دیگر حی
از آن قبل که تو شومی و شومی از در تو
به ملک در شود انسان که باده در رگ و پی
هماره بنگه اوباش و جایگاه رنود
همیشه مهد خرافات و گاهوارهٔ غی
همه فقیر به علم و همه علیم به زرق
همه ضعیف به عقل و همه دلیر به می
به تنگدستی، پابند زینت سرو بر
به بینوایی، گرم نوازش دف و نی
ایا به داخلیان گفته الجناحعلیک
ولی به خارجیان گفته الجناح علی
همین نهتنها در جنگ شیعی و سنی
بسوختی چو ز تف شراره تودهٔ نی
که جنگ شافعی و مالکیت هم پس از آن
چنان فشرد که در تو نماند شخصی حی
به یاد دار که با خاک ره شدی یکسان
ز نعل لشگر تاتار و برق خنجر وی
به یاد دار کز آشوب توپ استبداد
شد آفتاب تو تاریک و نوبهار تو دی
به یاد دارکه دادی تو هفده شهر به روس
ز ملک ایران، آن گه که طفل بودی هی
به یاد دار که بودی عبید اجنبیان
از آن زمان که نبشتند بر تو هذالری
علاج ایران نبود جز اینکه صاعقهایت
به شعله محو کند، کاخر الدوا الکی
مطالب بیشتر در:
ملک الشعرا بهارشعر مشروطه
وزن شعر: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعر: قصیده
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
مرا دلی است ز دست زمانه غرقه به خون
حراج عشق – چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم
45 – چنین در دفتر آورد آن سخنسنج – نالیدن شیرین در جدائی خسرو
در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
اجل پیام فرستاد سوی کشور ری
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «اجل پیام فرستاد سوی کشور ری که گشت روز تو کوتاه و روزگار تو طی بریخت خون سلیل رسول، زاده سعد به یاد میری تهران و حکمداری ری» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «به یاد دار که بودی عبید اجنبیان از آن زمان که نبشتند بر تو هذالری علاج ایران نبود جز اینکه صاعقهایت به شعله محو کند، کاخر الدوا الکی» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
شعر ذم ری ملک الشعرا بهار
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر ذم ری ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- به هر که جور نکردی نمی توانستی - ژانویه 29, 2024
- چشم مستت شوخی آغازد همی - ژانویه 29, 2024
- هزار سال رهست از تو تا مسلمانی - ژانویه 29, 2024