باد خشکی می وزید در انتهای پلکان احمدرضا احمدی _ نثرهای یومیه
باد خشکی میوزید -در انتهای پلکان در جنوب خانه آهسته در باز میشد بسته میشد تو در آستانهی در ظهور میکردی تا من لبخند میزدم تو محو میشدی تو در اتاق بودی -یادت نیست- از سقف شیر میچکید فنجانها را میآوردم –لیوانها را آوردی- استکانها را میآوردم- همه را زیر سقف میچیدیم همه از شیر گرم پر میشدند-اتاق رنگ قهوهای داشت- اتاق سفید شد بدن مرا سفیدی گرفت -صورتم از شیر بیرون مانده بود -خواستم زن صاحبخانه مرا نبیند- با صورت سفید زن صاحبخانه مرا نبیند -تو ساکت و با سکوت ابریشمی از طلوع صبح و فنجان چای برخواستی به طرف من آمدی نامم را پرسیدی من نام ترا گفتم دوباره به دنیا آمدیم -من کلید را به همسایه دادم همسایه مرا نمیشناخت. زن صاحبخانه هم ترا نمیشناخت -زن صاحبخانه ترا نمیدید- تو در کنار من ایستاده بودی و من ترا دوست داشتم.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب
شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16
جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
یکی به دو
(~. بِ دُ) (اِمر.) (عا.) ستیزه، بگو مگو.
یکی یکدانه
(~. یِ. نِ) (ص.) (عا.) دُردانه، بسیار عزیز. کنایه از: فرزند منحصر به فرد.
مطالب بیشتر در:
بیوگرافی احمدرضا احمدیاشعار احمدرضا احمدی
نثرهای یومیه احمدرضا احمدی
با خشکی میوزید -در انتهای پلکان
نثری که خواندیم به این شکل شروع شد: «باد خشکی میوزید -در انتهای پلکان در جنوب خانه آهسته در باز میشد بسته میشد تو در آستانهی در ظهور میکردی تا من لبخند میزدم تو محو میشدی تو در اتاق بودی -یادت نیست- از سقف شیر میچکید فنجانها را میآوردم –لیوانها را آوردی- استکانها را میآوردم- همه را زیر سقف میچیدیم» آیا با این نثرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این نثر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این نثر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «من کلید را به همسایه دادم همسایه مرا نمیشناخت. زن صاحبخانه هم ترا نمیشناخت -زن صاحبخانه ترا نمیدید- تو در کنار من ایستاده بودی و من ترا دوست داشتم.» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
دیدگاه شما برای نثر باد خشکی می وزید احمدرضا احمدی
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای نثر باد خشکی می وزید احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- ناخن کبود برق – سیب ها و قلب ها - اکتبر 11, 2023
- برف آمد و بزم روز را آراست – منظره - اکتبر 11, 2023
- شب با درخت ها سخن از آفتاب رفت – دولت بیدار - اکتبر 11, 2023