پیش-ما-رسم-شکستن-نبود-عهد-وفا-را

پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را – 6

  • دانلود دکلمه صوتی شعر پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را سعدی –  غزل 6 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد.

    شعر پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را –  غزل 6 – سعدی

     

    پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را

    الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را

     

    قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد

    سست‌عهدی که تحمل نکند بار جفا را

     

    گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی

    دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را

     

    گر سرم می‌رود از عهد تو سر بازنپیچم

    تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را

     

    خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید

    دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را

     

    باور از مات نباشد تو در آیینه نگه کن

    تا بدانی که چه بودست گرفتار بلا را

     

    از سر زلف عروسان چمن دست بدارد

    به سر زلف تو گر دست رسد باد صبا را

     

    سر انگشت تحیر بگزد عقل به دندان

    چون تأمل کند این صورت انگشت‌نما را

     

    آرزو می‌کندم شمع صفت پیش وجودت

    که سراپای بسوزند من بی سر و پا را

     

    چشم کوته‌نظران بر ورق صورت خوبان

    خط همی‌بیند و عارف قلم صنع خدا را

     

    همه را دیده به رویت نگرانست ولیکن

    خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را

     

    مهربانی ز من آموز و گرم عمر نماند

    به سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را

     

    هیچ هشیار ملامت نکند مستی ما را

    قُل لِصاحٍ تَرَکَ النّاسَ مِن الوَجْد سُکاریٰ

     

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)

     

    پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را سعدی است. این قطعه‌ها توسط حمیدرضا محمدی، محسن رحمتیان، محسن لیله‌کوهی و سعیده تهرانی‌نسب و سهیل قاسمی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    نامه های احمد شاملو به آیدا

    گلچین اشعار عاشقانه ی فروغ فرخزاد

    سمبولیسم اجتماعی در شعر معاصر فارسی

    گلچین اشعار عاشقانه ی فروغ فرخزاد

     

    معنی پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را

    پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را.

    شکستن پیمان وفاداری در نزدِ ما رسم نیست. تو را به خدا، دوستی ما را فراموش مکن.

    [عهد و وفا = پیمان وفاداری / الله الله = شبه جمله، تو را به خدا / صحبت = مصاحبت، دوستی].

     

    معنی قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد

    قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد سست‌عهدی که تحمل نکند بار جفا را.

    سست عهدی که بار ستم را نتواند تحمل کند، قدر و ارزش عشق را نمی‌داند و قدمی از روی صداقت و راستی نمی‌تواند بردارد.

     

    معنی گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی

    گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی  دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را.

    اگر مرا در گزینش هر دو عالم مختار کنند و آزاد گذارند. می‌گویم ما دوست را برمی‌گزینیم و همۀ نعمت‌های بهشتی را به شما وا می‌گذاریم.

    [مخیر کردن = اختیار دادن، مختار کردن / ما را = برای ما، از آنِ ما / فردوس = نام بهشت هشتم از هشت بهشت است، هشت بهشت عبارتند از: خلد، دارالسلام، دارالقرار، جنت عدن، جنت الماوی، جنت النعیم، علیین و فردوس].

     

    معنی گر سرم می‌رود از عهد تو سر باز نپیچم

    گر سرم می‌رود از عهد تو سر باز نپیچم تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را.

    اگر سرم برود. از پیمانی که با تو بسته ام باز نمی‌گردم تا پس از مردنم بگویند که سعدی پیمان خویش را چه نیک به پایان برد و استوار بر سر پیمان خویش باقی ماند.

    [سر رفتن = کنایه از مُردن / سر باز پیچیدن = کنایه از نافرمانی و سرکشی کردن / به سر بردن = کنایه از به اتمام رساندن و سازگاری نمودن].

     

    معنی خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید

    خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را.

    خوشا آن دردی که باعث شود یارم به عیادت من بیاید، در چنین دردی، دردمندان درمان نمی‌خواهند.

     

    معنی باور از مات نباشد تو در آیینه نگه کن

    باور از مات نباشد تو در آیینه نگه کن تا بدانی که چه بودست گرفتار بلا را.

    اگر سخن من را باور نمی‌کنی، در آیینه چهره‌ی زیبایت را ببین تا متوجه شوی بر سر من که گرفتار زیبایی تو شده‌ام چه اتفاقی افتاده است؟

    [از مات = از ما تو را].

     

    معنی از سر زلف عروسان چمن دست بدارد

    از سر زلف عروسان چمن دست بدارد به سر زلف تو گر دست رسد باد صبا را.

    اگر بادِ صبا بتواند بر سرِ زلفِ تو بوزد و آن را لمس کند. دیگر توجهی به سرِ زلفِ عروسان چمن (گُلها) نخواهد داشت.

    [چمن = سبزه و گیاه / باد صبا = نسیمِ صبحگاهی].

     

    معنی سر انگشت تحیر بگزد عقل به دندان

    سر انگشت تحیر بگزد عقل به دندان چون تأمل کند این صورت انگشت‌نما را.

    عقل اگر در چهرۀ مشهور به زیبایی تو با تأمل و دقت بنگرد. سرِ انگشتِ خویش را به نشانۀ حیرت از زیبایی باورنکردنی تو به دندان خواهد گزید.

    [تأمل کردن = نیک نگریستن، اندیشیدن / انگشت نما = هر چیز که به انگشت نشان داده شود].

     

    معنی آرزو می‌کندم شمع صفت پیش وجودت

    آرزو می‌کندم شمع صفت پیش وجودت که سراپای بسوزند من بی سر و پا را.

    آرزویم این است که در مقابل وجود تو، منِ بی سر و پا و بی قدر را، سراپا مانند شمع بسوزانند و فدای وجود تو سازند.

    [آرزو می کندم = مرا این آرزوست / شمع صفت = مثل و مانند شمع].

     

    معنی چشم کوته‌نظران بر ورق صورت خوبان

    چشم کوته‌نظران بر ورق صورت خوبان خط همی‌بیند و عارف قلم صنع خدا را.

    دیدگان مردم کوته‌بین وغافل بر چهرۀ خوبان، خط می بیند، در حالی که چشم عارف بر همان ورق، صنع خدای را مشاهده می‌کنند.

    [خوبان = جمع خوب، زیبارویان / خط = موهای تازه رسته ای که گرد رخسار خوب رویان برآمده باشد / عارف = دانا و شناسنده / قلم صنع = قلم آفرینش].

     

    معنی همه را دیده به رویت نگرانست ولیکن

    همه را دیده به رویت نگرانست ولیکن خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را.

    همه به تو چشم دوخته‌اند و روی تو را می‌نگرند ولیکن خودپرستان توانایی تشخیص حقیقت (زیبایی تو) از هوا و هوس را ندارند.

    [نگران: بیننده / خودپرست: متکبر، خودخواه / هوا: میل و آرزو، هوا و هوس].

     

    معنی مهربانی ز من آموز و گرم عمر نماند

    مهربانی ز من آموز و گرم عمر نماند به سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را.

    مهربانی و مهرورزی را از من بیاموز و چنانچه عمرم برای این آموزش یاری نکند. پس از مرگم خواهی دید که مهرگیا از گورم خواهد رویید. یعنی با قلبی آکنده از عشق و مهر جهان فانی را ترک کرده ام.

    [مهربانی = عاشقی، در لغت نامه دهخدا مهربان هم به معنی عاشق و هم به معنی معشوق آمده است / تربت = خاک، گور / مهرگیا: مهرگیاه، نام گیاهی است که ریشه‌ی آن شبیه به آدمی است، قسمت نر و ماده دارد که در هم تنیده‌اند. گیاه مهر و محبت].

     

    معنی هیچ هشیار ملامت نکند مستی ما را

    هیچ هشیار ملامت نکند مستی ما را قُل لِصاحٍ تَرَکَ النّاسَ مِن الوَجْد سُکاریٰ.

    هیچ انسان عاقل و هوشیاری، ما را به خاطر مستی عشق سرزنش نمی‌کند. به هوشیار بگو که سرمستانی را که در اثر مستی به وجد آمده‌اند، به حال خود واگذارد.

     

     

    دیدگاه کاربران درباره‌ی غزل پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را  سعدی

    عباسی میگوید:

    سلام

    درود بر روان معجزه جاودان خلقت ، خداوندگار کلام جناب سعدی شیرازی

    درباره بیت آخر

    هیچ هشیار ملامت نکند مستی ما را

    قُل لِصاحٍ تَرَکَ النّاسَ مِن الوَجْد سُکاریٰ

     

    به این مطالب دقت کنید

    صَحَ‏- صُحّاً و صِحَّةً و صَحَاحاً [صحّ‏]: از بیماری بهبود یافت،- الشَّی‏ءُ: از هر عیبی پاک و خالص شد،- الْخَبَرُ: خبر به اثبات رسید و مطابق با حقیقت شد؛ «صَحَ‏ لِی عَلی فُلانٍ کَذا»: فلان چیز از او بر من ثابت شد.

    صاح ، اسم مرخم صاحب هم هست اما در اینجا چنین نیست

    صاح در اصل صاحی بوده که طبق قوانین زبان عربی «ی» حذف شده است مانند قاضٍ به جای قاضی

    الناس مفعول برای فعل تَرَکَ – سُکاریٰ حال

     

    حال ترجمه مصرع آخر چنین است

    به هوشیاری که مردم را که از شوق مست شده اند رها کرده بگو: هیچ هشیار ملامت نکند مستی ما را

    در واقع مصرع اول مقول قول (مفعول) برای قل است.

     

    جمشید پیمان میگوید:

    سلام: در بیت پایانی غزل می خوانیم :

    هیچ هشیار ملامت نکند مستی ما را

    قل لصاح: ترک الناسَ من الوجدِ سکاری

    به نظر من در مصرع نخست سعدی میگوید هیچ باخرد و معرفت داری مستی ما را ملامت نمی کند و پس از این مقدمه در مصرع دوم به مخاطبش می گوید: به ، ” صاح”، یعنی کسی که تازه از حالت مستی خارج شده است بگو که مردم از مستی به وجد و نشاط آمده و سرخوش را رها کند ( آنها را به حال خودشان بگذارد)! فکر می کنم سعدی تفاوت میان هوشیار در مصرع نخست ( یعنی انسان آگاه و با معرفت و با شعور) با کسی که از حالت مستی خارج شده و هوشیاری ظاهری دارد( صاح) و به سرزنش مستی و مستان می پردازد را برجسته کرده است!

     

     

    معنی پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را چیست؟

    شکستن پیمان وفاداری در نزدِ ما رسم نیست. تو را به خدا، دوستی ما را فراموش مکن.

    [عهد و وفا = پیمان وفاداری / الله الله = شبه جمله، تو را به خدا / صحبت = مصاحبت، دوستی].

     

    شعر پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را  اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *