17 جمله معروف محاکمه فرانتس کافکا: در این مطلب 17 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب محاکمه فرانتس کافکا را گلچین کردهایم. این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که میتوانید به وسیلهی دکمههای زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.
متن زیبا فرانتس کافکا
17 جمله معروف محاکمه فرانتس کافکا
مدام میکوشم چیزی بیان کنم، چیزی توضیحناپذیر را توضیح بدهم، از چیزی بگویم که در استخوانها دارم، چیزی که فقط در استخوانها تجربهپذیر است. چهبسا اینچیز در اصل همان ترسیست که گاهی دربارهاش گفتوگو شد، ولی ترسی تسرییافته به همهچیز، ترس از بزرگترین و کوچکترین، ترس، ترسی شدید از به زبان آوردن یک حرف. البته شاید این ترس فقط ترس نیست، شاید چیزیست فراتر از هرچه که موجب ترس میشود.
من اطلاعات چندانی ندارم، هرچه را هم که میدانم از زبان این و آن شنیدهام. ولی همه با هم متفقالقولاند که کسی نسنجیده متهم نمیشود و وقتی دادگاه کسی را متهم میکند، به گناه او یقین کامل دارد و بهسختی میتوان دادگاه را از این یقین منصرف کرد. (رمان محاکمه اثر فرانتس کافکا – صفحه ۱۴۷)
تلفنی به کا. خبر داده بودند که یکشنبهی آینده در ارتباط با پروندهی او تحقیقات مختصری انجام خواهد گرفت. به او گوشزد کردند که تحقیقات مربوطه بهطور منظم، اگر نه هر هفته، دستکن در فواصل زمانی بیشتر پیگیری خواهد شد، و اینکه از یکسو مصالح عمومی حکم میکند محاکمهی او بهسرعت به پایان برسد، اما از سوی دیگر تحقیقات باید از هر لحاظ با دقت انجام بگیرد و به خاطر فشار ناشی از آن، نباید هر بار بیش از حد به درازا بکشد. در نتیجه برای حل این مشکل مقرر شده است جلسات تحقیق سریع و پیدرپی، اما کوتاهمدت برگزار شود. (رمان محاکمه اثر کافکا – صفحه ۴۱)
کا. در کشوری قانونمدار زندگی میکرد، همهجا صلح و آرامش برقرار بود، قوانین پابرجا بودند، پس چه کسی جزئت کرده بود توی آپارتمان کا. به سراغش بیاید؟ (رمان محاکمه اثر کافکا – صفحه ۱۶)
کا. آهسته به دنبال آنها رفت و به نخستین شکست بیچون و چرای خود در برابر این آدمها اذعان کرد. البته دلیلی نداشت که به علت این شکست ترس به خود راه بدهد. علت این شکست فقط مبارزهجویی او بود و بس. اگر خانه میماند و زندگی عادی خود را پی میگرفت، از هریک از این آدمها هزار بار برتر بود و میتوانست هرکسی را با یک تیپا از سر راه خود کنار بزند. (رمان محاکمه اثر کافکا – صفحه ۶۵)
تو خیلی عوض شدی، پیشترها ذهن روشنی داشتی، ولی حالا کندذهن شدی؟ میخوای بازنده محاکمه باشی؟ میدانی چنین چیزی چه مفهومی دارد؟ مفهوم آن این است که تو از دست میروی و همهی قوم و خویشها هم نابود میشوند، دستکم اینکه همه به خفت و خواری میافتند. یوزف، به خودت بیا. این بیاعتنایی تو مرا دیوانه میکند. آدم تو را که میبیند این ضربالمثل تقریبا باورش میشود: سروکار داشتن با این محاکمه همان و شکستخوردن همان. (رمان محاکمه اثر کافکا – صفحه ۱۰۰)
جملات معروف کتاب محاکمه فرانتس کافکا
در برابر این دادگاه ایستادگی ممکن نیست، باید اعتراف کرد. (رمان محاکمه اثر کافکا – صفحه ۱۱۱)
فقط سعی کن جلب توجه نکنی! آرام باش، حتی اگر با عقل جور درنیاید! باید به خود بقبولانی که این سازمان عریض و طویل قضایی عملا تا ابد به حال تعادل میماند و احیاناً اگر متهم در نقطهای که ایستاده است مستقلاً چیزی را تغییر دهد، فقط زیر پای خود را خالی کرده است و این خود اوست که احتمالاً سقوط میکند، در حالی که سازمان عریض و طویل در مقابل هر مزاحمت کوچکی بهآسانی در نقطهای دیگر – چون همهچیز با هم در ارتباط است – جایگزینی میتراشد و خود از هر تغییری مصون میماند، البته اگر منسجمتر، هوشیارتر، سختگیرتر و شرورتر نشود. (رمان محاکمه اثر کافکا – صفحه ۱۲۲)
چه نوع تبرئهای هستید. سهامکان وجود دارد: تبرئهی واقعی، تبرئهی صوری و تعویق. مسلماً تبرئهی واقعی از همه بهتر است، ولی من در این زمینه هیچ اعمال نفوذی نمیتوانم بکنم. به نظر من اصولاً هیچکس نمیتواند در زمینهی تبرئهی واقعی اعمال نفوذ کند. در اینگونه موارد احتمالاً فقط بیگناهی متهم تعیینکننده است. (رمان محاکمه اثر کافکا – صفحه ۱۵۰)
دستهجمعی نمیشود در برابر دادگاه کاری از پیش برد. پروندهها تکبهتک بررسی میشوند. این دادگاه دقیقترین دادگاه ممکن است، بنابراین نمیشود دستهجمعی کاری از پیش برد. فقط گاهی کسانی بهعنوان تکنفر پنهانی به نتیجهای میرسند. دیگران تازه پس از حصول نتیجه از آن باخبر میشوند. کسی هم نمیفهمد چهطور چنین چیزی ممکن شده است. (رمان محاکمه اثر کافکا – صفحه ۱۷۱)
من گناهکار نیستم. اشتباه میکنند. اصلا چهطور ممکن است آدمیزاد گناهکار باشد؟ (رمان محاکمه اثر کافکا – صفحه ۲۰۵)
دادگاه از تو چیزی نمیخواهد. اگر بیایی، تو را میپذیرد، و وقتی بروی، مرخصت میکند. (رمان محاکمه اثر کافکا – صفحه ۲۱۴)
تنها کاری که در این لحظه از دستم برمیآید این است که تا آخر کار شعور آرام و نظمدهندهی خود را حفظ کنم. همیشه میخواستم با بیست دست به دنیا چنگ بزنم، آنهم به قصدی ناصواب. این کار نادرست بود. آیا بجاست که نشان دهم از این محاکمهی یکساله هم درسی نگرفتهام؟ بجاست که کارم بهعنوان انسانی کودن به پایان برسد؟ بجاست بهحق دربارهام بگویند که میخواستم محاکمه را در آغاز به پایان برسانم، و حالا در پایان میخواهم آن را از نو شروع کنم؟ نمیخواهم دربارهام چنین چیزی گفته شود. ممنونام از اینکه این آقایانِ تقریبا لال و نفهم را در این راه همراهم کردهاند و بیان گفتنیها را به خودم واگذاشتهاند. (رمان محاکمه اثر کافکا – صفحه ۲۱۷)
منطق بهراستی تزلزلناپذیر است، اما در برابر انسانی که میخواهد زندگی کند، تاب مقاومت ندارد. (رمان محاکمه اثر کافکا – صفحه ۲۲۰)
تشکیلاتی که نه تنها نگهبانان رشوهخوار، رؤسا و بازپرسانِ مسخرهای را که در بهترین حالت آدمهای متواضع و فروتنی هستند، به کار میگمارد، بلکه مجموعهای نیز از قضات بلندپایه و عالی مقام در اختیار دارد، و همچنین تعداد بیشماری از ملازمان و همراهانی که وجودشان اجتنابناپذیر است، از قبیلِ مستخدم، منشی، ژاندارم و دستیاران دیگر، و احتمالا حتی جلاد؛ من ابایی از بیان این واژه ندارم. آقایان محترم، به چه منظوری چنین تشکیلات بزرگی پیریزی شده است؟ به این منظور که افراد بیگناه بازداشت شوند و علیه آنها دادرسیهای بیمعنا، و اغلب، همانند پروندهی من، بینتیجهای به جریان انداخته شود.
از دستگیری و محاکمه انسانی می گوید که نمی داند گناه ازلی اش چیست؟
محاکمه _طرد شدگی _ بی شک بدبختی بزرگی است، شاید بی عدالتی غیر قابل درک یا کیفر گریزناپذیری است.
پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان کتاب محاکمه فرانتس کافکا
- رستَم ازین نفس و هوی، زنده بلا مرده بلا-38 - فوریه 21, 2023
- یارْ مرا، غارْ مرا، عشقِ جگَرخوار مرا-37 - فوریه 18, 2023
- خواجه بیا، خواجه بیا، خواجه دِگَربار بیا -36 - فوریه 18, 2023