شعر مرا نمی ‌توان شناخت پل الوار

بهتر از آنکه تو شناخته‌ ای – مرا نمی ‌توان شناخت

بهتر از آنکه تو شناخته‌ ای – مرا نمی ‌توان شناخت – پل الوار   مرا نمی ‌توان شناخت بهتر از آنکه تو شناخته‌ ای چشمان تو که ما هردو در آن به خواب فرو می رویم به روشنایی های انسانی من سرنوشتی زیباتر از شب های جهان می بخشند چشمان تو که در آن[…]

شعر پیشانی تو پل الوار

به گاه تنهایی با خود می کشم – شعر پیشانی تو

به گاه تنهایی با خود می کشم – شعر پیشانی تو – پل الوار   پیشانی تو را به گاه تنهایی با خود می کشم همچون درفشی گم گشته در کوچه های سرد در اتاق های تاریک فریاد کشان از تیره بختی   نمی خواهم رها کنم دستان روشن و پیچیده ات را دستانت را[…]

شعر چشمانت از سرزمینی دلخواه باز آمده اند پل الوار

جایی که هرگز کسی در آن ندانست یک نگاه چیست – چشمانت از سرزمینی دلخواه باز آمده اند

جایی که هرگز کسی در آن ندانست – شعر چشمانت از سرزمینی دلخواه باز آمده اند – پل الوار   چشمانت از سرزمینی دلخواه باز آمده اند جایی که هرگز کسی در آن ندانست یک نگاه چیست و نه زیبایی چشم ها را شناخت، نه زیبایی سنگ ها همچنان که زیبایی قطره های آب را،[…]

شعر محبوب من پل الوار

سپیده که سر بزند – محبوب من

سپیده که سر بزند – شعر محبوب من – پل الوار   محبوب من سپیده که سر بزند شاید در این بیشه زار خزان زده گلی بروید نظیر آنچه در بهار دلبستگی‌ام رویید محبوب من بگذر ز من ورق بزن مرا و به آفتاب فردا بیندیش که برای تو طلوع می‌کند.   پیشنهاد ویژه برای[…]

تاثیر-فرم-شعر-پل-الوار-بر-شعر-شاملو

تاثیر فرم شعر

تاثیر فرم شعر پل الوار بر شعر شاملو : شعر معاصر فارسی به شکل خاص شعر منثور تأثیر فراوانی از شعر اروپا و به خصوص شعر فرانسه پذیرفته است. این اثر پذیری در وهله نخست به دلیل ترجمه آثار ادبی غرب رخ داده است. بعد از شهریور ۱۳۲۰ شاهد این هستیم که در ایران ترجمه[…]

شعر تو را تماشا می‌کنم پل الوار

خورشید بزرگ می‌شود – تو را تماشا می‌کنم

خورشید بزرگ می‌شود – شعر تو را تماشا می‌کنم – پل الوار   تو را تماشا می‌کنم خورشید بزرگ می‌شود و عنقریب روزمان را سرشار می‌سازد بیدار شو با قلب و سری رنگین تا ادبار ِ شب زایل گردند تو را تماشا می‌کنم و همه چیز عریان می‌شود بیرون بَلَم‌ها در آب‌های کم عمق می‌رانند[…]

شعر و یک لبخند پل الوار

شب هیچ‌گاه کامل نیست – و یک لبخند

شب هیچ‌گاه کامل نیست – شعر و یک لبخند – پل الوار   شب هیچ‌گاه کامل نیست همیشه چون این را می‌گویم و تاکید می‌کنم در انتهای اندوه پنجره‌ی بازی هست پنجره‌ی روشنی. همیشه رویای شب‌زنده‌داری هست و میلی که باید بر آورده شود، گرسنه‌گی‌یی که باید فرونشیند یکی دلِ بخشنده یکی دست که درازشده،[…]

شعر به نامِ صُلح پل الوار

به نامِ حدیثِ غم بر الیافِ شاخه‌ها و آیینِ جوانه‌ها – به نامِ صُلح

به نامِ حدیثِ غم بر الیافِ شاخه‌ها – شعر به نامِ صُلح – پل الوار   به نامِ صُلح به نامِ حدیثِ غم بر الیافِ شاخه‌ها و آیینِ جوانه‌ها به نامِ آزادی به نامِ زلالِ اندیشه در رنگینْ کمانِ بشر به نامِ آنانی که: نمک فرسودهِ‌شان می‌کند و نمک، همان اشکْ‌هاشان است به نامِ رفیق[…]

شعر آزادی پل الوار

بر روی دفتر های مشق ام – آزادی

بر روی دفتر های مشق ام – شعر آزادی – پل الوار بر روی دفتر های مشق ام بر روی درخت ها و میز تحریرم بر برف و بر شن می نویسم نامت را. روی تمام اوراق خوانده بر اوراق سپید مانده سنگ ، خون ، کاغذ یا خاکستر می نویسم نامت را. بر تصاویر[…]

شعر مرا تنگ در آغوش بگیر ژاک پره ور

مرا تنگ در آغوش بگیر و ببوس – مرا تنگ در آغوش بگیر

 مرا تنگ در آغوش بگیر و ببوس – شعر مرا تنگ درآغوش بگیر – ژاک پره ور   مرا تنگ در آغوش بگیر و ببوس بوسه ای طولانی حالاببوس مرا که فردا دیر است زندگی همین لحظه هاست همه چیز از جریان خواهد ایستاد از گرما ، از سرما منجمد می شود ، خاموش می[…]

شعر به یاد آور باربارا ژاک پره ور

بی‌امان بر ” برست ” باران می‌بارید آن روز – به یاد آور باربارا

بی‌امان بر برست باران می بارید – شعربه یاد آور باربارا – ژاک پره ور به یاد آور باربارا بی‌امان بر ” برست ” باران می‌بارید آن روز و تو خندان قدم می‌زدی شکوفا شادان خیس زیرِ باران به یاد آور باربارا بی‌امان بر ” برست ” باران می‌بارید و من در خیابانِ ” سیم[…]

شعر رخسار عشق ژاک پره‌ور

دل‌پذیر و خطیر رخسارِ عشق – رخسار عشق

دل‌پذیر و خطیر رخسارِ عشق – شعر رخسار عشق – ژاک پره‌ور   دل‌پذیر و خطیر رخسارِ عشق شبی بر من نمایان شد از پسِ روزی بس بلند پنداری تیراندازی بود با کمان‌اش یا نوازنده‌ای با کمانچه‌اش نمی‌دانم هیچ نمی‌دانم تمام آن‌چه می‌دانم این است که به من زخم زد شاید با پیکانی شاید با[…]

شعر با حرکتِ سر می گوید نه ژاک پره ور

با قلب اش می گوید بله – با حرکتِ سر می گوید

با قلب اش می گوید بله – شعر با حرکتِ سر می گوید – ژاک پره ور با حرکتِ سر می گوید نه با قلب اش می گوید بله به هر چه که دوست دارد می گوید بله به معلم می گوید نه از جایش بلند می شود هر چه سوال است از او می[…]

شعر ما باید خوشبخت بشیم ژاک پره ور

ما باید خوشبخت بشیم، تا بقیه بدونن – ما باید خوشبخت بشیم

 تا بقیه بدونن – شعر ما باید خوشبخت بشیم – ژاک پره ور   ما باید خوشبخت بشیم، تا بقیه بدونن خوشبختی هم وجود داره!   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: شعر اگر بهشتی وجود داشته باشد ای. ای. کامینگز شعر شعری را اگر فهمیدی …مارک استرند شعر مطرب لنگستون هیوز شعر عیسای مسیح لنگستون هیوز[…]

شعر آه که چقدر دوست دارم تا به یاد آری ژاک پره ور

آن روزهای خوش را که با هم دوست بودیم – آه که چقدر دوست دارم تا به یاد آری

آن روزهای خوش – شعر آه که چقدر دوست دارم تا به یاد آری – ژاک پره ور   آن روزهای خوش را که با هم دوست بودیم زندگی آن روزها روشن تر بود و خورشید گرم تر از امروز برگ های خشک جاروب شد خاطرات و افسوس ها نیز و باد شمال آن ها[…]

شعر می‌خواهم بمیرم ژاک پره ور

می خواهم یک میلیارد بار بمیرم – می‌خواهم بمیرم

می خواهم یک میلیارد بار بمیرم – می‌خواهم بمیرم – ژاک پره ور   می خواهم بمیرم می خواهم یک میلیارد بار بمیرم و در جهانی برخیزم که همسایگان یکدیگر را بشناسند و مردم همه رنگ ها را دوست بدارند می خواهم در جهانی برخیزم که عشق به قیمت لبخند باشد مردان نَمیرند زنان نگریند[…]

شعر مادر مى‏‌بافه ژاک پره ور

مادر مى‏‌بافه پسر مى‌‏جنگه – مادر مى‏‌بافه

مادر مى‏‌بافه پسر مى‌‏جنگه – شعر مادر مى‏‌بافه – ژاک پره ور مادر مى‏‌بافه پسر مى‌‏جنگه به نظر مادره اين وضع خيلى طبيعيه. – پدره چى؟ اون چيكار مى‌‏كنه؟ – پدره كار مى‏‌كنه: زنش مى‏‌بافه پسرش مى‏‌جنگه خودش كار مى‌‏كنه به نظر پدره اين وضع خيلى طبيعيه. – خب، پسره چى؟ پسره اوضاعو چه جور[…]

شعر این جا در چه کاری دخترک ژاک پره ور

این جا در چه کاری دخترک با این گل‌های تازه‌چین؟ – این جا در چه کاری دخترک

با این گل‌های تازه‌چین – شعر اینجا در چه کاری دخترک – ژاک پره ور   این جا در چه کاری دخترک با این گل‌های تازه‌چین؟ این جا در چه کاری دوشیزه با این گل‌ها، گل‌های رو در پژمردگی؟ این جا در چه کاری بانوی زیبا با این گل های خشکیده؟ این جا در چه[…]

شعر ما که عشق آشناییم ژاک پره‌ ور

ما که عشق آشناییم از یادت نبرده‌ایم – ما که عشق آشناییم

 از یادت نبرده‌ایم – شعر ما که عشق آشناییم – ژاک پره‌ ور   ما که عشق آشناییم از یادت نبرده‌ایم تو هم از یادمان مبر جز تو در عرصه‌ی خاک کسی نداریم مگذار سرد شویم هر روز و از هرکجا که شد نشانه‌ای از حیات به ما ده دیرتر از کنج بیشه‌ای در جنگل[…]

كجا مى روى زندان بان زیبا ژاک پره ور

با این كلید آغشته به خون؟ – كجا مى روى زندان بان زیبا

 با این كلید آغشته به خون – كجا میروى زندان بان زیبا – ژاک پره ور   كجا مى روى زندان بان زیبا با این كلید آغشته به خون؟ – مى روم آن را كه دوست مى دارم آزاد كنم اگر هنوز فرصتى به جاى مانده باشد. آن را كه به بند كشیده ام از[…]

شعر با لبهای تو دیگر نیازی به کلمه ها نخواهم داشت ژاک پره‌ ور

لبهایت را بیشتر از تمامی کتاب هایم دوست می دارم – با لبهای تو دیگر نیازی به کلمه ها نخواهم داشت

لبهایت را بیشتر از تمامی کتاب هایم دوست می دارم – شعر با لبهای تو دیگر نیازی به کلمه نخواهم داشت – ژاک پره‌ ور   لبهایت را بیشتر از تمامی کتاب هایم دوست می دارم چرا که با لبان تو بیش از انکه باید بدانم ، می دانم. لبهایت را بیشتر از تمامی گل[…]

شعر رییس ژاک پره‌ ور

جلوی در کارخانه کارگر ناگهان ایستاد – رییس

جلوی در کارخانه کارگر ناگهان ایستاد – شعر رییس – ژاک پره‌ ور   جلوی در کارخانه کارگر ناگهان ایستاد هوای خوش گوشه‌ی کت او را کشید و چون رو برگرداند و به خورشید نگاه کرد که تمام سرخ و تمام گرد درآسمان سربی خود لبخند میزد چشمک زد خیلی خودمانی بگو ببینم رفیق، خورشید[…]

شعر نمی دانیم عشق چیست ژاک پره‌ ور

امروز چه روزى است؟ نمی دانیم عشق چیست

امروز چه روزى است؟ شعر نمی دانیم عشق چیست – ژاک پره‌ ور   امروز چه روزى است؟ ما خود تمامى روزهاییم اى دوست ما خود زندگی ایم به تمامى اى یار یکدیگر را دوست می داریم و زندگى می کنیم زندگى می کنیم و یکدیگر را دوست می داریم و نه می دانیم زندگى[…]

شعر این زخم عشق چه می سوزد ژاک پره‌ ور

مهربان و دهشتناک سیمای عشق – این زخم عشق چه می سوزد

مهربان ودهشتناک سیمای عشق – این زخم عشق چه می سوزد – ژاک پره‌ ور   مهربان و دهشتناک سیمای عشق شبی ظاهر شد بعد بلندای یک روز بلند گویا کمانگیری بود با کمانش و یا نوازنده ای با چنگش دیگر نمی دانم هیچ دیگر نمی دانم تنها می دانم بر من زخم زده بر[…]

شعر زمانی که تو را در میان بازوانم گرفته ام ژاک پره‌ ور

سه کبریت ، یک به یک در شب روشن شد – زمانی که تو را در میان بازوانم گرفته ام

سه کبریت، یک به یک در شب روشن شد – شعر زمانی که تو را در میان بازوانم گرفته ام – ژاک پره ور   سه کبریت ، یک به یک در شب روشن شد اولی برای دیدن تمامی صورت تو دومی برای دیدن چشمانت سومی برای دیدن لبانت و بعد تاریکی غلیظ برای اینکه[…]

شعر برای تو ای یار ژاک پره‌ ور

رفتم راسته‏‌ى پرنده‌فروش‌‏ها – برای تو ای یار

رفتم راسته‏‌ى پرنده‌فروش‌‏ها – شعر برای تو ای یار – ژاک پره‌ ور   رفتم راسته‏‌ى پرنده‌فروش‌‏ها و پرنده‏‌هایى خریدم براى تو اى یار رفتم راسته‌‏ى گل‌فروش‌‏ها و گل‏‌هایى خریدم براى تو اى یار رفتم راسته‌‏ى آهنگرها و زنجیرهایى خریدم زنجیرهاى سنگینى براى تو اى یار بعد رفتم راسته‌‏ى برده‏‌فروش‏‌ها و دنبال تو گشتم اما[…]

شعر ریگ‌های روان ژاک پره‌ ور

دیوان و پریان بادها و جزر و مد – ریگ‌های روان

دیوان و پریان بادها و جزر و مد – شعر ریگ‌های روان – ژاک پره‌ ور دیوان و پریان بادها و جزر و مد در دور دست تازه دریا واپس نشسته و تو همچون گیاهى آبى که باد به ملایمت نازش کرده است بر ماسه‏‌هاى بستر برمى‏‌انگیزى به رؤیا دیوان و پریان بادها و جزر[…]

شعر باغ ژاک پره‌ ور

هزاران هزاران سال کافی نیست – باغ

هزاران هزاران سال کافی نیست – شعر باغ – ژاک پره‌ ور   هزاران هزاران سال کافی نیست برای گفتن از لحظه‌ی شیرین جاودانه‌گی همان جایی که در آغوش گرفتی‌ام همان جایی که در آغوش گرفتم‌ات آنی غرق در پرتو زمستان در پارک مون‌سوری پاریس در پاریس روی زمین زمینی که ستاره‌ای‌ست… مترجم: اعظم کمالی[…]

شعر این عشق ژاک پره‌ ور

این عشق بسیار خشن بسیار شکننده – این عشق

این عشق بسیار خشن بسیار شکننده – شعر این عشق – ژاک پره‌ ور این عشق بسیار خشن بسیار شکننده بسیار نرم بسیار نومید این عشق زیبا چون روز و زشت چون زمان وقتی که زمانه بد است این عشق بسیار واقعی این عشق بسیار زیبا تا این اندازه شاد تا این اندازه خجسته و[…]

دوگانگی نگاه شاملو وسپهری به پدیده ای مشترک(پرنده_کلاغ): دریافت معنا های بسیاری از متون ادبی هیچ وابستگی به شناخت زندگی نامه پدید آورندگان آنها ندارد

دوگانگی نگاه دو شاعر به پدیده ای مشترک (پرنده_کلاغ)

دوگانگی نگاه دو شاعر به پدیده ای مشترک (پرنده_کلاغ): دریافت معناهای بسیاری از متون ادبی هیچ وابستگی به شناخت زندگی نامه پدید آورندگان آنها ندارد میتوان نام و هویت مؤلف را فراموش و بدون توجه به نیت “او”، متن پدید آمده را بازخوانی کرد. اما هنگامی که به دنبال دست یابی به شناختی از مؤلف[…]