شعر شهریار با مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)

رفتم و بیشم نبود روی اقامت

مسافر مجنون – رفتم و بیشم نبود روی اقامت

رفتم و بیشم نبود روی اقامت  – مسافر مجنون شهریار    رفتم و بیشم نبود روی اقامت وعده دیدار گو بمان به قیامت   گر تو قیامت به وعده دور نخواهی یک نظرم جلوه کن بدان قد و قامت   بانگ اذان است و چشم مست تو بینم در خم محراب ابروان به امامت  […]