شعر ادیب الممالک با مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)

تا زبر خاکی ایدرخت برومند

تا زبر خاکی ایدرخت برومند

شعر تا زبر خاکی ایدرخت برومند _ ادیب الممالک  در قدردانی از مردم وطن خواه و تهیج جوانان وطن   تا زبر خاکی ایدرخت برومند مگسل ازین آب و خاک رشته پیوند   مادر تست این وطن که در طلبش خصم نار تطاول بخاندان تو افکند   هیچت اگر دانش است و غیرت ناموس مادر[…]

ز آمدن فرودین و رفتن اسفند

ز آمدن فرودین و رفتن اسفند

شعر ز آمدن فرودین و رفتن اسفند _ ادیب الممالک    ز آمدن فرودین و رفتن اسفند دلها خرم شد و روانها خرسند   گلها افروختند آتش زردشت مرغان آموختند ترجمه زند   ابر ببالای خاک لؤلؤ تربیخت باد فراز زمین عبیر پراکند   سبزه تر فرش نو بخاک بگسترد لاله همه ناف خود بنافه[…]

همتی ای ناخدا کرم کن و دریاب

همتی ای ناخدا کرم کن و دریاب

شعر همتی ای ناخدا کرم کن و دریاب _ ادیب الممالک در ستایش بیطرفی ایران هنگام جنگ عمومی و نکوهش همسایگان جنوبی و شمالی «انگلیس و روس » فرماید   همتی ای ناخدا کرم کن و دریاب کشتی ما را که اوفتاده به گرداب   نه خبر از ساحل و نه راه به مقصد نه[…]

ای شده در ره پی پذیره دارا

ای شده در ره پی پذیره دارا

شعر ای شده در ره پی پذیره دارا _ ادیب الممالک   ای شده در ره پی پذیره دارا چند کند دل بدوری تو مدارا   این منم از نار فرقت تو سراپای سوخته همچون وکیل صدر بخارا   لعل چو پیروزه کرده اشک چو مرجان دیده عقیق یمان و رخ زر سارا   خونم[…]

چند کشی جور این سپهر کهن را

چند کشی جور این سپهر کهن را

شعر چند کشی جور این سپهر کهن را _ ادیب الممالک در برانگیختن ایرانیان و وطن پرستان بر ضد تقسیم ایران فرماید   چند کشی جور این سپهر کهن را چند بکاهی روان و خواهی تن را   مرد چو رخت شرافت ندوخت بر اندام باید پوشد به دوش خویش کفن را   سلسله اش[…]