سیاهی از درون کاهدود پشت دریاها – شعر سترون مهدی اخوان ثالث
سیاهی از درون کاهدود پشت دریاها
بر آمد، با نگاهی حیله گر، با اشکی آویزان
به دنبالش سیاهیهای دیگر آمدهاند از راه
بگستردند بر صحرای عطشان قیرگون دامان
سیاهی گفت
اینک من، بهین فرزند دریاها
شما را، ای گروه تشنگان، سیراب خواهم کرد
چه لذت بخش و مطبوع است مهتاب پس از باران
پس از باران جهان را غرقه در مهتاب خواهم کرد
بپوشد هر درختی میوهاش را در پناه من
ز خورشیدی که دایم میمکد خون و طراوت را
نبینم … وای … این شاخک چه بی جان است و پژمرده
سیاهی با چنین افسون مسلط گشت بر صحرا
زبردستی که دایم میمکد خون و طراوت را
نهان در پشت این ابر دروغین بود و میخندید
مه از قعر محاقش پوزخندی زد بر این تزویر
نگه میکرد غار تیره با خمیازهٔ جاوید
گروه تشنگان در پچ پچ افتادند
دیگر این
همان ابر است کاندر پی هزاران روشنی دارد
ولی پیر دروگر گفت با لبخندی افسرده:
فضا را تیره میدارد، ولی هرگز نمیبارد
خروش رعد غوغا کرد، با فریاد غول آسا
غریو از تشنگان برخاست
باران است … هی! باران
پس از هرگز … خدا را شکر … چندان بد نشد آخر
ز شادی گرم شد خون در عروق سرد بیماران
به زیر ناودانها تشنگان، با چهرههای مات
فشرده بین کفها کاسههای بی قراری را
تحمل کن پدر … باید تحمل کرد
میدانم
تحمل میکنم این حسرت و چشم انتظاری را
ولی باران نیامد
پس چرا باران نمیآید؟
نمیدانم ولی این ابر بارانی ست، میدانم
ببار ای ابر بارانی! ببار ای ابر بارانی
شکایت میکنند از من لبان خشک عطشانم
شما را، ای گروه تشنگان! سیراب خواهم کرد
صدای رعد آمد باز، با فریاد غول آسا
ولی باران نیامد
پس چرا باران نمیاید؟
سر آمد روزها با تشنگی بر مردم صحرا
گروه تشنگان در پچ پچ افتادند
آیا این
همان ابر است کاندر پی هزاران روشنی دارد؟
و آن پیر دوره گرد گفت با لبخند زهرآگین
فضا را تیره میدارد، ولی هرگز نمیبارد
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
شعر کژمژ و بی انتها احمد شاملو
شعر اینجا پرنده بود سهراب سپهری
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
اشعار مهدی اخوان ثالث
مجموعه شعر زمستان
سیاهی از درون کاهدود پشت دریاها
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «سیاهی از درون کاهدود پشت دریاها بر آمد، با نگاهی حیله گر، با اشکی آویزان به دنبالش سیاهیهای دیگر آمدهاند از راه بگستردند بر صحرای عطشان قیرگون دامان سیاهی گفت اینک من، بهین فرزند دریاها شما را، ای گروه تشنگان، سیراب خواهم کرد» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین مهدی اخوان ثالث که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای مهدی اخوان ثالث بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «پس چرا باران نمیاید؟ سر آمد روزها با تشنگی بر مردم صحرا گروه تشنگان در پچ پچ افتادند آیا این همان ابر است کاندر پی هزاران روشنی دارد؟ و آن پیر دوره گرد گفت با لبخند زهرآگینفضا را تیره میدارد، ولی هرگز نمیبارد» از چه سطرهایی استفاده میکردید؟
دیدگاه شما برای شعر سترون مهدی اخوان ثالث
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر سترون مهدی اخوان ثالث بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- ناخن کبود برق – سیب ها و قلب ها - اکتبر 11, 2023
- برف آمد و بزم روز را آراست – منظره - اکتبر 11, 2023
- شب با درخت ها سخن از آفتاب رفت – دولت بیدار - اکتبر 11, 2023