22 جمله معروف نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی: در این مطلب 22 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی را گلچین کردهایم. این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که میتوانید به وسیلهی دکمههای زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.
متن زیبا اوریانا فالاچی
22 جمله معروف نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
چرا باید این درد و رنج را تحمل کنم؟ به چه جرمی؟ به جرم هم آغوشی با یک مرد؟ فقط به خاطر سلولی که بدون خواسته و اجازهٔ من به دو سلول، چهارسلول و بعد هشت سلول و بی نهایت تقسیم میشود؟ شاید هم بخاطر زندگی اینقدر عذاب میکشم؟ بسیار خوب، قبول! بخاطر زندگی و بودن است. اما این چه زندگی و بودنی است که به تو که هنوز وجود نداری، بیشتر از منی که وجود دارم اهمیت میدهد؟
رمانتیک بودن در همه چیز خیلی خوب است، اما به قول دوستم واقعیت شکل دیگری دارد. حتی مرغها هم همهٔ جوجه هایشان را به دنیا نمی آورند
در پنج هفتگی، صورت یا حتی مغز هم نداری. کودکم من درحال حرف زدن با تو هستم، اما تو نمی دانی. راستش آن قدر تاریکی اطرافت را احاطه کرده است که حتی نمی دانی وجود داری: حتی میتوانم دورت بیندازم و تو هیچوقت نفهمی که من این کار را کرده ام.از هیچ طریقی متوجه نمی شوی که آیا کار درستی در حقت کرده ام و یا کار اشتباه.
بسیاری از زنان از خودشان میپرسند چرا باید کودکی را به دنیا بیاورم؟ برای اینکه گرسنگی بکشد؟ از سرما بلرزد؟ به او خیانت شود و مورد تحقیر و سواستفاده قرار بگیرد؟ یا در اثر بیماری و جنگی کشته شود؟ چنین زنانی امیدوار نیستند که گرسنگی کودکانشان برطرف خواهد شد، سرپناه گرمی پیدا میکنند. آنها امیدی ندارند که فرزندشان در زندگی از احترام و وفاداری برخوردار میشوند و فکر میکنند که حتی اگر تمام عمرو تلاششان را بگذارند نمی توانند جنگ و بیماری را ریشه کن کنند. شاید هم حق با آنها باشد. اما آیا هیچ بودن واقعا بهتر از درد کشیدن است؟
حقیقت این است که من از مرگ هم نمی ترسم! مردن یعنی اینکه تو یکبار متولد شده ای، یعنی از هیچ جدا شده ای. اما چیزی که مرا واقعا میترساند، نیستی است؛ هرگز وجود نداشتن است آن هم به صورت اتفاقی یا از روی اشتباه و غفلت دیگران.
اما حتی وقتی احساس بدبختی میکنم، باز هم از به دنیاآمدنم پشیمان نیستم، چون هیچ چیزی بدتر از نبودن نیست!
ن از هیچ کسی نمی ترسم، اصلا به بقیه اهمیت نمی دهم. از خدا هم نمی ترسم چون به او طور دیگری اعتقاد دارم! از درد کشیدن هم نمی ترسم. همهٔ ترس من بخاطر توست! تویی که سرنوشت، بالاجبار از هیچ جدایت کرده و حالا به وجود من چسبیده ای.می دانستم که روزی میآیی اما هیچوقت مشتاق خوشامدگفتن تو به این دنیا نبودم. مدت هاست انتظارت را میکشم، اما هیچوقت آمادگی روبه رو شدن با تو را نداشتم، چون دائما این سوال وحشتناک را از خودم میپرسیدم که:”نکند دوست نداشته باشی به این دنیا بیایی؟ نکند روزی فریاد بزنی و سرزنشم کنی و بگویی:” چه کسی از تو خواسته بود مرا به دنیا بیاوری؟ چرا مرا گرفتار این دنیا کردی؟” آن وقت باید چه کار کنم؟؟ کودکم!
«دلیلی برای دروغ نیست من هم مانند بسیاری از هم جنسانم این حقیقت را انکار نمی کنم، آن چه از زبانِ قهرمان این کتاب روایت کرده ام، ماجرایی ست که در زمانی نه چندان دور برای خودم اتفاق افتاده است!! آری! من حامله شدم و به طفلی که در شکمم داشتم عشق ورزیدم و….!!!!»
جملات معروف کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
تقدیم به همهٔ کسانی که از تر دید نمی هراسند و در جستجوی چراهای زندگی هستند، بدون اینکه ذره ای خسته شوند و با همهٔ درد و رنجها به هر قیمتی ادامه میدهند به همهٔ کسانی که بر سر دو راهی قرا رگرفته اند تا زندگی را به شخصی ببخشند یا از او دریغ کنند… این کتاب هدیه ای ست از یک زن برای همهٔ زنان…و کتابی ست که به مر دان کمک خواهد کرد تا بفهمند…
من چگونه میتوانم تو را دور بیندازم؟
اگر دختر به دنیا بیایی، از همان ابتدا باید با خیلی چیزها درگیر باشی. در نهایت هم باید خیلی بجنگی تا ثابت کنی در درون پیکر این موجود لطیف و زیبا فریادی هوشمندانه نهفته است که باید شنیده شود و به گوش دیگران برسد.
شاید از نظر بعضیها اسم اینها عشق باشد؛ اما از نظر من فقط نوعی عطش و گرسنگی ست که به محض سیر شدن، سردلت میماند و سوهاضمه اش را برایت میگذارد. تا جایی که بخواهی هرچه را خورده ای، بالا بیاوری!
کاش کشف یک حقیقت حقیقت متناقض دیگری را به وجود نمی آورد یا حداقل هیچ کدام معتبر نبودند که انتخاب بینشان سخت باشد.
وقتی آرزوهایت محقق شدند، حس میکنی که خودت را گم کرده ای. دوباره به آرزوهای جدید فکر میکنی تا زندگی ات از این سردرگمی بیرون بیاید.
من نمی خواستم به دنیا بیایم. هیچکس نمی خواست. در نیستی هیچ اراده و اختیاری نیست، هیچ انتخابی هم نداری. جز نیستی هیچ چیز دیگری وجود ندارد.
همیشه شما مردها همین کار را میکنید. می ترسید و بعد ما زنها را تنها میگذارید. بعد هم برمی گردید و میگویید وظیفهٔ پدری تان است. اما برای پدر بودنتان چه بهایی میپردازید؟؟
ترحم و دلسوزی دیگران در حال حاضر اصلا به دردم نمی خورد.
میگفت:”هر انسانی به اندازهٔ لیاقت و شایستگی اش از زندگی به دست میآورد.” یعنی فقیر لیاقتش این است که فقیر باشد و نابینا لایق نابینایی است؟؟ واقعا نویسندهٔ نادانی بود و البته در عین حال باهوش! کودکم مرزی که حماقت و نادانی را از دانایی جدایی میکند، خیلی باریک است. خودت بعدها به این موضوع پی خواهی برد.
اگر زنی به خودش احترام بگذارد، دیگران هم به او احترام میگذارند و اگر خودش را باور داشته باشد، دیگران هم او را باور میکنند.
تو همان کاری که ماهها منتظرش بودم و حسرتش را میخوردم انجام دادی. به خودت کش و قوسی دادی، شاید هم خمیازه کشیدی و به شکمم ضربه زدی. یک لگد کوچک.. اولین لگد تو بود
اگر نظرم را دربارهٔ زندگی و معمای زاده شدن یا نشدن بخواهی بدانی، نظرم این است که همیشه به دنیا آمدن و زندگی کردن بهتر از هرگز به دنیا نیامدن است
حتی در تمام لحظه هایی که بخاطر شکست ها، دردها و ناکامیهایم گریه میکنم، باز هم درد کشیدن و تحملش را به هرگز وجود نداشتن ترجیح میدهم.
اما آیا هیچ بودن واقعا بهتر از درد کشیدن است؟
درد با ما به دنیا میآید، رشدمی کندو بزرگ میشود، و آن قدر به وجودش عادت میکنیم که فکرمی کنیم باید مانند داشتن دست و پاهایمان همیشه با ما باشد.
اما حتی وقتی احساس بدبختی میکنم، باز هم از به دنیاآمدنم پشیمان نیستم، چون هیچ چیزی بدتر از نبودن نیست!
پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اوریانا فالاچی
شعر تو به دنیا نخواهی آمد پوریا پلیکان
- رستَم ازین نفس و هوی، زنده بلا مرده بلا-38 - فوریه 21, 2023
- یارْ مرا، غارْ مرا، عشقِ جگَرخوار مرا-37 - فوریه 18, 2023
- خواجه بیا، خواجه بیا، خواجه دِگَربار بیا -36 - فوریه 18, 2023
هیچ بودن باعث میشه که انسان، پاشُ فراتر از رنجها-ش بگذاره!
دیگه رنجهایِ انسان مبدائی برای تعریفش نیست!
در این شرایط جدید، انسان
مبدائی برایِ خودش خَلق-میکنه
فارغ از هر فکر و احساسی…
فارغ از هر ترس، خشم و غمی
فارغ از هر عشق و نفرتی
فارغ از هر زمانِ گذشته، آینده و
حتّی زمانِ حال!!!
زر نزن بابا ریدم تو اون طرز تفکرت که دردو رنج کشیدن بهتر از اصلا نبودن تو این دنیاس..آخه این دنیا چی داره جز زجر …عن خانوم تو حق نداری جای اون بچه بیگناه تصمیم بگیری ..من روزی هزار بار میگم ایکاش مادرم منو به این دنیای کثیف نیاورده بود تمام کودکیم تباه شد تو یه خانواده مزخرف پدرعصبی و دست بزن دار مادر گند اخلاق و بد دهن برادرای بیخود و شر درست کن…الانم که گرفتار یه شوهر معتاد و هرزه وخائن و دزد و بی پول شدم که با دروغ منو گرفت و همه ارزوهامو به باد داد دیگه تصمیم گرفتم هیچ وقت مادر نشم وبچه نمیارم که مثله خودم بدبخت بشه