20 جمله معروف گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس: در این مطلب 12 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس را گلچین کردهایم. این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که میتوانید به وسیلهی دکمههای زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.
متن زیبا نیکوس کازانتزاکیس
20جمله معروف گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس
بنابراین، ای سپهسالار، گزارشم را بشنو و داوری کن. پدربزرگ، حدیث زندگیام را بشنو و اگر در رکاب تو جنگیدم، اگر زخم برداشتم و نگذاشتم کسی از رنجم آگاه گردد، اگر هیچگاه پشت به دشمن نکردم، دعای خیرت را از من دریغ مدار! (کتاب گزارش به خاک یونان اثر نیکوس کازانتزاکیس – صفحه ۱۷)
عمر ما لمحهای بیش نیست؛ اما بس است. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۱۸)
بزرگ که شدم و ذهنم بازتر شد، مبارزه نیز وسعت یافت. از محدوده کرت و یونان گذشت، تمام زمانها و مکانها را درنوردید و تاریخ بشری را زیر نگین گرفت. اکنون، کرت و ترکیه با هم در جنگ نبودند، که خیر و شر بود، روشنی و تاریکی بود و خدا و شیطان بود. همواره نیز همان جنگ بود، جنگ دایم. و همواره کرت پشت سر خیر، نور و خدا ایستاده بود، و ترکیه پست سر تاریکی و شیطان. قسمتم این بود که در لحظه بحرانی جنگ کرت برای آزادی در این سرزمین به دنیا بیایم، و به این ترتیب از همان اوان کودکی متوجه شوم دنیا مالک خیری است عزیزتر از زندگی، نوشینتر از سعادت: آزادی. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۶۸)
با فروش تمام اسباببازیهایم به دوستان، زندگی قدیسان را به چاپهای معمولی، به شکل جزوه میخریدم. عصرها روی چهارپایه کوچک، در میان ریحان و همیشهبهار حیاطمان، مینشستم و آزمونهای دشوار و گوناگون قدیسان را که در راه رستگاری روح متحمل شده بودند، به صدای بلند میخواندم. همسایهها با بافتنی یا کارشان، اطرافم گرد میآمدند. بعضی جوراب میبافتند و بقیه قهوه میساییدند یا ساقه خردل پاک میکردند. آنان گوش میدادند و آهسته آهسته صدای شیون برای رنجها و شکنجههای قدیسان در حیاط طنین میانداخت. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۷۳)
این وظیفه ماست که ورای سوداهای فردی خویش، ورای عادتهای راحت و دلچسب، فراتر از وجودمان، هدفی برای خود تعیین کنیم، و با خوار شمردن خنده، گرسنگی، حتی مرگ، شب و روز تلاش کنیم تا به آن هدف برسیم. رسیدن به هدف نه. روح خودستا، به محض رسیدن به هدف خویش، در فاصله دورتری قرارش میدهد. نه رسیدن به هدف، که هیچگاه توقف نکردن در عروج. فقط در این صورت است که زندگی به اصالت و یگانگی دست مییابد. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۸۲)
هر واژهای صدفی سخت است که نیرویی بزرگ و انفجارآلود در خود نهفته دارد. برای یافتن معنایش، باید بگذاری در درونت مانند بمبی منفجر شود و از این راه روحی را که زندانی کرده است، آزاد سازد. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۹۲)
جملات معروف کتاب گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس
جوانی یعنی ویران کردن دنیا، و درانداختن طرحی نو. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۱۵۶)
خدا نامی ندارد. او در محدوده اسما نمیگنجد. اسم زندان است. خدا آزاد است.» (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۱۶۲)
جوانی بیستوپنج ساله و در کمال عافیت باشی؛ شخص به خصوصی را، اعم از مرد یا زن، دوست نداشته باشی؛ پای پیاده و تنها با کولهباری بر دوش از این سر تا آن سر ایتالیا سفر کنی؛ بهاران هم باشد و سپس تابستان و آنگاه پاییز و زمستان مالامال میوه و باران فرارسد – آرزوی سعادتی بزرگتر از این، گستاخی است. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۱۹۱)
بدا به حال کسی که بدون دیوانگی زندگی آغاز میکند. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۲۲۲)
در حقیقت، اگر قلب گرم زن حضور نمیداشت، خدا برای همیشه مرد را درون گور رها میکرد. نجات ما به تار مویی بسته است، به فریاد عشق بسته است. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۲۶۶)
در عشق، همچنان که در مهماننوازی، دهنده شادمانتر از گیرنده است. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۲۸۱)
یک روز صبح، دریافتم که دیگر بس است. گستره تن زیاد وسیع نیست. فوراً به نقطه پایان میرسد. میخوری، مینوشی، میبوسی، دوباره میخوری، دوباره مینوشی، دوباره میبوسی – و دیگر جایی نیست که بروی. در آخر، دریافتم که دیگر بس است. با یادآوری روحم، در کالسکهای نشستم و به صومعهای در کوه آتوس رفتم. سه ماه آنجا ماندم. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۳۲۳)
هرکس بگوید که رهایی وجود دارد، برده است؛ زیرا هر لحظه گفتار و کردارش را سبک سنگین میکند. با ترس و لرز میپرسد: «آیا رهایی مییابم یا به لعنت دچار میشوم؟ آیا به بهشت میروم یا به جهنم.» روحی که امید دارد، چگونه میتواند آزاد باشد؟ هرکس امیدوار باشد، از دنیا و آخرت هراسان است. بلاتصمیم در هوا معلق میماند و منتظر یاری بخت یا رحمت خداوند میشود. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۳۸۰)
با خود اندیشیدم: آری، لنین هم منجی دیگری بود، منجی تازه دیگری ساخته دست بردگان و گرسنگان و ستمدیدگان، تا توانشان دهد که بردگی و گرسنگی و ستم را تحمل کنند – نقاب تازه دیگری برای امید و نومیدی بشری. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۳۹۸)
از روح انسان در شگفت میشوم. هیچ قدرتی در آسمان و زمین، چنین عظیم نیست. بیآنکه بدانیم، حامل قدرت مطلق در درون خویشیم؛ اما روحمان را در زیر آوار گوشت و چربی خرد میکنیم و میمیریم، بیآنکه بدانیم چه هستیم و کارآییمان چیست. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۵۳۵)
به یاد زوربا افتادم: «همیشه طوری عمل میکنم که انگار جاودانیام.» شیوه خدا چنین است. ما خاکیان نیز بایستی این شیوه را دنبال کنیم؛ اما نه از روی خودبزرگبینی و گستاخی، بلکه از روی شوق روح برای تعالی. کوشش برای تقلید از خدا، تنها وسیله ما برای فرارفتن از محدودیتهای بشری است. هرچند که این فراروی لحظهای بیش نپاید. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۵۰۲)
خوشا به حال انسانی که «فریاد» زمان خویش را میشنود (هر دورانی فریاد مخصوص به خود را دارد) و با آن همکاری میکند. تنها اوست که میتواند رهایی یابد. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۴۴۹)
اگر کشیشی آمد که از من اقرار بشنود و بر من آخرین دعاهای مرسوم را بخواند، بگو که هرچه زودتر گورش را گم کند و هر قدر که دلش میخواهد به من لعنت بفرستد! من در عمر خود کارها کردهام که حساب ندارد و تازه معتقدم که هنوز کافی نبوده است. مردانی چون من بایستی هزار سال عمر کنند. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۴۹۳)
با خود اندیشیدم: آری، لنین هم منجی دیگری بود، منجی تازه دیگری ساخته دست بردگان و گرسنگان و ستمدیدگان، تا توانشان دهد که بردگی و گرسنگی و ستم را تحمل کنند – نقاب تازه دیگری برای امید و نومیدی بشری. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۳۹۸)
هرکس بگوید که رهایی وجود دارد، برده است؛ زیرا هر لحظه گفتار و کردارش را سبک سنگین میکند. با ترس و لرز میپرسد: «آیا رهایی مییابم یا به لعنت دچار میشوم؟ آیا به بهشت میروم یا به جهنم.» روحی که امید دارد، چگونه میتواند آزاد باشد؟ هرکس امیدوار باشد، از دنیا و آخرت هراسان است. بلاتصمیم در هوا معلق میماند و منتظر یاری بخت یا رحمت خداوند میشود. (کتاب گزارش به خاک یونان – صفحه ۳۸۰)
پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان گزارش به خاک یونان نیکوس کازانتزاکیس
گلچین اشعار عاشقانه ی فروغ فرخزاد
شعر کژمژ و بیانتها احمد شاملو
شعر آخر شاهنامه مهدی اخوان ثالث
- رستَم ازین نفس و هوی، زنده بلا مرده بلا-38 - فوریه 21, 2023
- یارْ مرا، غارْ مرا، عشقِ جگَرخوار مرا-37 - فوریه 18, 2023
- خواجه بیا، خواجه بیا، خواجه دِگَربار بیا -36 - فوریه 18, 2023