20 جمله معروف خانواده تیبو روژه مارتن دوگار

20 جمله معروف خانواده تیبو روژه مارتن دوگار – تکه کتاب

  • 20 جمله معروف خانواده تیبو روژه مارتن دوگار: در این مطلب 20 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب  خانواده تیبو روژه مارتن دوگار را گلچین کرده‌ایم. این جملات تکه کتاب ها نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که می‌توانید به  دکمه‌‌های زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.

     

    متن زیبا روژه مارتن دوگار

     

    20 جمله معروف خانواده تیبو روژه مارتن دوگار

     

     

    من هرچه بیشتر احساساتم را بررسی می‌کنم بیشتر می‌فهمم که انسان حیوانی وحشی است و فقط عشق می‌تواند او را تعالی دهد. (رمان خانواده تیبو – جلد اول – صفحه ۵۴)

     

     

    کاش که دلم خشک نشود! می‌ترسم که زندگی دل و احساساتم را سرد و سخت کند. دارم پیر می‌شوم. دیگر، مفاهیم والای «خدا» و «روح» و «عشق» مانند گذشته در سینه‌ام نمی‌تپند و گاهی شک فرساینده‌ای درونم را می‌خورد. افسوس! چرا به جای استدلال کردن نمی‌توانیم با همه نیروی روح خود زندگی کنیم؟ ما بیش از اندازه می‌اندیشیم! من بر قدرت جوانانی که بدون دیدن و بدون این همه اندیشیدن به استقبال خطر می‌شتابند رشک می‌برم! دلم می‌خواست می‌توانستم، به جای این همه در خود فرو رفتن، چشم بسته خود را فدای یک آرمان بزرگ، یک زن دلخواه و بی‌آلایش بکنم! آه چه وحشتناک است این آرزوهای بی‌حاصل! (رمان خانواده تیبو – جلد اول – صفحه ۵۹)

     

     

     

    همیشه به خودم دروغ می‌گویم. اگر با خودم صادق بودم دیگر نمی‌توانستم امیدوار باشم. (رمان خانواده تیبو – جلد اول – صفحه ۵۲۱)

     

     

    من حق دارم که به شیوه دلخواه خودم خوشبخت باشم. (رمان خانواده تیبو – جلد دوم – صفحه ۸۲۱)

     

     

    کشیش تایید کرد: «و چطور ممکن است جز این باشد؟ باید وضع زندگی بشر را هم در نظر بگیریم. دین یگانه عامل جبران کننده همه چیزهای پستی است که انسان در غرایز خود حس می‌کند. دین یگانه مایه حیثیت بشر است. و نیز یگانه مایه تسلی رنجها و یگانه منبع خرسندی اوست.» آنتوان با لحن طعنه‌آمیزی گفت: «این نکته کاملا درست است. کسانی که برای حقیقت ارزشی بیشتر از آسایش خودشان قایل باشند بسیار نادرند! و دین حد اعلای آسایش فکری است! ولی آقای آبه، چه خوشتان بیاید و چه نیاید، به هر حال کسانی هم هستند که شوق فهمیدن بیشتر از شوق ایمان آوردن به ذهنشان حاکم است.» (رمان خانواده تیبو – جلد دوم – صفحه ۱۰۳۷)

     

     

    برای اغلب کاتولیکها مفهوم الوهیت چیزی نیست جز تصور کودکانه‌ای از یک خدای مهربان، یک خدای انسان‌وار که نگاهش را به هر کدام از ما دوخته است و با تفقد محبت‌آمیزی مراقب کوچکترین زیروبم شعور ناچیز ماست و هر کس همیشه می‌تواند با دعا او را مخاطب قرار دهد: «خداوندا، هدایتم کن… خداوندا، کمکم کن…» و از این قبیل… اشتباه نکنید، آقای آبه، من ابدا نمی‌خواهم با ریشخندهای آسان شما را برنجانم. ولی واقعا نمی‌توانم فرض کنم که کوچکترین پیوند روانی، کوچکترین رابطه سوال و جواب میان یکی از ما، این ذره بسیار ناچیز از مجموع موجودات، یا حتی میان کره زمین، این خرده غبار از غبارهای کیهانی، و آن «کل» اعظم، آن «جوهر» نامتناهی برقرار باشد! چطور می‌توانیم حساسیتی انسان‌وار، محبتی پدرانه، شفقتی دلسوزانه به او نسبت دهیم؟ (رمان خانواده تیبو – جلد دوم – صفحه ۱۰۵۲)

     

     

     

    «انقلاب» را نباید با «شورش» اشتباه کرد. «انقلاب» را نباید با «موقعیت انقلابی» اشتباه کرد… هر موقعیت انقلابی لزوما به انقلاب منجر نمی‌شود، حتی اگر به شورش منجر شود. (رمان خانواده تیبو – جلد سوم – صفحه ۱۱۲۸)

     

     

     

    انقلابی که با بیدادگری، با دروغ، با قساوت صورت بگیرد برای انسانها پیروزی دروغین است. چنین انقلابی نطفه فساد را در خودش دارد. آنچه با چنین وسایلی به دست می‌آورد پایدار نمی‌ماند. و خود این انقلاب هم دیر یا زود محکوم به فناست… خشونت سلاح ستمگر است! هرگز آزادی حقیقی برای ملتها نمی‌آورد. فقط باعث پیروزی ستم تازه‌ای می‌شود. (رمان خانواده تیبو – جلد سوم – صفحه ۱۱۵۱)

     

    جملات معروف کتاب خانواده تیبو روژه مارتن دوگار

     

     

    آیا می‌دانی در سرمایه‌داری چه چیز بیشتر باعث طغیان من می‌شود؟ اینکه کارگر را از هر آنچه مایه انسان بودن اوست محروم می‌کند. با ایجاد واحدهای متراکم صنعتی، کارگر را از زادبودمش، از خانواده‌اش، از همه خصوصیتهای انسانی زندگیش جدا می‌کند. او را بی‌ریشه کرده است. همه شادیهای والایی را که کار برای پیشه‌ور فراهم می‌آورد از او گرفته است. او را به صورت جانور تولیدکننده در لانه موریانه کارخانه درآورده است! (رمان خانواده تیبو – جلد سوم – صفحه ۱۲۵۲)

     

     

    از کجا نیرو بگیرم تا بتوانم فردا، پس فردا، همه روزهای آینده زندگی کنم؟ (رمان خانواده تیبو – جلد سوم – صفحه ۱۳۹۱)

     

     

     

    هر موجودی در مبارزه زندگی تنهاست، همان‌طور که در روز مقرر، هنگام مرگ تنهاست. (رمان خانواده تیبو – جلد سوم – صفحه ۱۴۱۵)

     

     

     

    شما خبر ندارید که در دوروبرتان انبوهی از مردم بدبخت هستند که زندگی کردن برایشان یعنی هر روز رنج بردن، یعنی بی‌دستمزد کافی و بی‌تضمین آینده و بی‌امکان امید، زیر کار خرد شدن! شما دست کم می‌دانید که زغال سنگ استخراج می‌شود و کارخانه‌ها به راه می‌افتد، ولی آیا گاهی به فکر این میلیونها انسان بوده‌اید که همه عمرشان در تاریکی معادن می‌گذرد؟ و میلیونها انسان دیگر که اعصابشان در هیاهوی ماشین‌آلات کارخانه‌ها فرسوده می‌شود؟ یا حتی آن مردم نیمه خوشبخت روستاها که کار روزانه‌شان خراشیدن زمین است و برحسب فصلهای سال، روزی ده یا دوازده یا چهارده ساعت جان می‌کنند تا حاصل رنجشان را به واسطه‌هایی بفروشند که از قبل آنها در تنعم زندگی می‌کنند؟ این است رنج انسانها! آیا اغراق می‌کنم؟ ابدا! (رمان خانواده تیبو – جلد سوم – صفحه ۱۵۲۰)

     

     

     

    یکی از بزرگترین روزهای زندگیم روزی بود که فهمیدم آنچه در من به نظر دیگران ناپسند و خطرناک می‌آید اتفاقا بهترین و اصیلترین خصوصیات من است! (رمان خانواده تیبو – جلد سوم – صفحه ۱۵۴۲)

     

     

    ملت سلاح موثری در دست دارد! سلاحی شکست‌ناپذیر! و این سلاح اعتصاب است! اعتصاب عمومی! (رمان خانواده تیبو – جلد سوم – صفحه ۱۶۸۰)

     

     

    من نمی‌توانم خشونت را بپذیرم، حتی برای دفع خشونت! (رمان خانواده تیبو – جلد چهارم – صفحه ۱۷۲۵)

     

     

    تاریخ را دوباره بخوانید… در پشت همه تغییرات بزرگ اجتماعی، همیشه نوعی اعتقاد مذهبی به امر مهمل وجود داشته است. هوش فقط به بی‌عملی منجر می‌شود. ولی ایمان نیرویی به انسان می‌بخشد که بتواند خیز بردارد و عمل کند و سماجتی می‌بخشد که بتواند دوام بیاورد. (رمان خانواده تیبو – جلد چهارم – صفحه ۱۸۱۶)

     

     

     

    من یقین دارم که اغلب جنگها میان ملتها معلول دسیسه‌ها و جاه‌طلبیهای چند وزیر است که فقط به منظور حفظ قدرت خود و کسب محبوبیت بیشتر از این وسایل تبهکارانه استفاده می‌کنند. (رمان خانواده تیبو – جلد چهارم – صفحه ۱۹۳۰)

     

     

     

    امروز دیگر هیچ دولتی نماینده احساسات ملی کشورش نیست. هیچ‌کس، چه در این طرف و چه در آن طرف، نمی‌داند که حقیقتا عامه مردم چه نظری دارند: صدای دولتها نمی‌گذارد که صدای ملتها شنیده شود. (رمان خانواده تیبو – جلد چهارم – صفحه ۲۰۳۵)

     

     

    هیچ‌چیز بدتر از این نیست که کسی بی‌قریحه ذاتی پا به میدان زندگی بگذارد. (رمان خانواده تیبو – جلد چهارم – صفحه ۲۲۶۷)

     

     

     

    مرگ چیزی نیست، درد کشیدن سخت است. (رمان خانواده تیبو – جلد چهارم – صفحه ۲۳۴۳)

     

     

    پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان خانواده تیبو روژه مارتن دوگار

     

    8 جمله معروف ناتور دشت جی دی سلینجر – تکه کتاب

     

    شعر نصیحت به فرزند ایرج میرزا _ از مالِ جهان ز کهنه و نو

     

    شعر عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست سعدی – غزل 50

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *