20 جمله معروف آناکارنینا لئو تولستوی: در این مطلب 20 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب آنا کارنینا لئو تولستوی را گلچین کردهایم. این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که میتوانید به وسیلهی دکمههای زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.
متن زیبا لئوتولستوی
20 جمله معروف آناکارنینا لئو تولستوی
چرا ریشهکنکردن گذشته اینقدر مشکل است؟ بله اما من میتوانم سعی کنم که به فکرش نباشم؛ باید این کار را بکنم.»
خانوادههای خوشبخت شبیه همند؛ اما گرفتاریهای یک خانواده بداقبال، خاص خودش است.
دالی محجوبانه جملهای از کتاب مقدس را برای او نقل کرد: «به آنانی که از شما نفرت دارند، احسان کنید…» «آنان را که از شما نفرت دارند دوست بدارید. اما نمیتوانید کسی را دوست بدارید که از او نفرت دارید.
ما خلق شدهایم تا زجر بکشیم و همهمان این را میدانیم و سعی میکنیم وسایلی اختراع کنیم تا خودمان را گول بزنیم
هیچ وضعی نیست که راه گریزی نداشته باشد
«و اینطور میشود که آدمها به خودشان شلیک میکنند… برای فرار از حقارت.»
«هر قلبی اسرار خودش را دارد.»
و جایی که عشق تمام شود نفرت شروع میشود.
«من هر چیزی را که از پدرانم از راه عرق جبینریختن به من رسیده باشد را باارزش قلمداد میکنم؛ اشراف یعنی ما نه آنهایی که زیر سایه صاحبان قدرت زندگی میکنند و خودشان را به کوچکترین مبلغی میفروشند.»
جمات معروف کتاب آناکارنینا لئوتولستوی
«ما در ده سعی میکنیم غذا را تا جایی که ممکن است تند بخوریم تا بتوانیم به کارهایمان برسیم و حال در اینجا من و شما داریم سعی میکنیم تا جایی که ممکن است شامخوردنمان طولانی بشود.
«البته تمام هدف تمدن این است که هر چیزی را به سرچشمه لذت تبدیل کند.»
زندگی برای روح، بهخاطر خدا. من چیزی کشف نکردهام. فقط چشمهایم را باز کردهام. آن قدرتی را شناختهام که نهتنها در گذشته به من جان داده است بلکه حالا هم به من زندگی میدهد. من از نادانی نجات پیدا کردهام و حق متعال را شناختهام.
«من فکر میکنم اگر به تعداد آدمها، تنوع فکر وجود داشته باشد، پس به تعداد دلها هم انواع عشق وجود دارد.»
بدترین دقایق وقتی بود که خوشحال از تئاتر برگشت اما همسرش را در اتاق نشیمن و اتاق مطالعه ندید، در نهایت او را در اتاق خوابش با آن نامه شوم که همه چیز را افشا میکرد یافت.
شکیبایی بیحدوحصرش در برابر مردم که ریشه در آگاهی از نقایص خود داشت و آزادیخواهی فطری که در خونش بود باعث میشد که در برخورد با همه آدمها یکسان رفتار کند و از سوی دیگر او به کارش علاقه داشت و همین امر کمکش میکرد تا هیچوقت خسته نشود و اشتباه نکند.
با اینحال میبایست تا زمان فرارسیدن مرگ بهنحوی زندگی کند.
هیچیک از آنها آزردهخاطر بودن خود را آشکار نمیکردند، اما هر یک، آن دیگری را مقصر میدانست و از هر فرصتی برای اثبات این مدعا بهره میگرفت.
هیچ وضعی وجود ندارد که آدمی نتواند خود را به آن عادت دهد
«در این دنیا نمیشود به چیزی دلخوش بود.»
پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان آناکارنینا لئوتولستوی
شعر برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرقفام را سعدی – غزل 15
- رستَم ازین نفس و هوی، زنده بلا مرده بلا-38 - فوریه 21, 2023
- یارْ مرا، غارْ مرا، عشقِ جگَرخوار مرا-37 - فوریه 18, 2023
- خواجه بیا، خواجه بیا، خواجه دِگَربار بیا -36 - فوریه 18, 2023