13 جمله معروف خیانت پائولو کوئیلو

13 جمله معروف خیانت پائولو کوئیلو – تکه کتاب

  • 13 جمله معروف خیانت پائولو کوئیلو: در این مطلب 13 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب خیانت پائولو کوئیلو را گلچین کرده‌ایم. این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که می‌توانید به وسیله‌ی دکمه‌‌های زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.

     

    متن زیبا پائولو کوئیلو

     

     

    13 جمله معروف خیانت پائولو کوئیلو

     

    خیلی ها معتقدند که زندگی بی انصاف است. بعضی ها هم از اینکه ما غمگینیم خوشحالند زیرا اعتقاد دارند تنهایی و غمگینی حق ماست چون ما همه چیز داریم و آنها ندارند.

     

     

     

    کم کم دارم به این نتیجه می رسم که کلماتی مثل خوش بینی و امید که در همه کتاب های روان شناسی و روانکاوی وجود دارند و ادعا می کنند که باعث اعتماد به نفس بیشتر و کنار آمدن با زندگی می شوند، “کلمه” هایی بیش نیستند. افراد دانایی که آنها را تلفظ می کنند و برای ما تکرارشان می کنند، شاید به دنبال معنای آنها در زندگی خودشان هستند و از ما به عنوان موش آزمایشگاهی استفاده می کنند تا ببینند ما چگونه به این محرک ها پاسخ می دهیم.

     

     

    افسردگی، شبیه گرفتار بودن در یک تله است. می دانی گیر کرده ای اما نمی توانی بگریزی.

     

     

    رنج بردن همچنان منبع درآمدی برای صنعت داروسازی است. آیا احساس غم می کنی؟ یک قرص بخور مشکل حل است.

     

     

    بیشتر وقت ها، هنگامی که دوستانمان را ملاقات می کنیم درباره موضوعاتی ثابت و با مردمی ثابت صحبت می کنیم. مکالمه ها به نظر تازه می آید، اما همه شان جز اتلاف وقت و انرژی نیستند. ما دست و پا می زنیم که ثابت کنیم زندگی هنوز هم جالب و هیجان انگیز است.

     

     

    منفی بودن و منفی فکر کردن، افکار منفی را رشد می دهد و بزرگ تر می کند. او باید دنبال چیزی باشد که کمی شادی و لذت به او بدهد؛ مثل قایقرانی، رفتن به سینما یا کتاب خواندن

     

    جملات معروف کتاب خیانت پائولو کوئیلو

     

    من به دنبال پاسخی هستم که نمی توانم پیدایش کنم. بعد از خواندن حدود ده کتاب ِ به اصطلاح خودآموز روان شناسی متوجه شدم که آنها راه به جایی نمی برند، فقط اثر آنی و فوری دارند و به محض اینکه کتاب را می بندیم، آن اثر محو می شود. آنها فقط مشتی کلمه هستند، کلماتی که دنیایی ایده آل را شرح می دهند که اصلا وجود خارجی ندارد. حتی برای کسی که آن را نوشته.

     

     

    باید یاد بگیری خط پایانی وجود دارد و تو نباید همه چیز را در نیمه راه رها کنی. باید تمامش کنی.

     

     

    هیچ کس کورتر از کسی نیست که نمی خواهد ببیند.

     

     

    ما چیزی که خودمان می خواهیم باشیم، نیستیم. چیزی هستیم که جامعه می خواهد. چیزی هستیم که والدینمان انتخاب می کنند. ما نمی خواهیم کسی را ناامید کنیم. نیاز شدیدی به دوست داشته شدن داریم. بنابراین بهترین ها را در وجود خود خفه می کنیم. کم کم درخشش رویاهامان تبدیل به هیولای کابوس هامان می شود. آنها کارهایی اند که انجامشان نداده ایم. ممکن هایی که ناممکن کرده ایم.

     

     

    با انجام دادن آنچه نباید انجام دهی، خودت را پیدا می کنی.

     

     

    وقتی احساس من شبیه احساس کسی نیست، مطلقاً هیچ کس نمی تواند بفهمد درونم چه می گذرد؛ این یعنی تنهایی!

     

     

    دنیای کنونی ما پر است از مردمی که در لحظه ای بی نهایت سخاوتمندند اما بعد خشمشان را روی ضعیف تر از خود خالی می کنند. مردم به طرز فزاینده ای غیرقابل پیش بینی شده اند. واقعا برای این افراد چه اتفاقی می افتد؟ افرادی که فکر می کنیم آنها را می شناسیم. چرا این قدر پرخاشگرانه رفتار می کنند؟ آیا ناشی از استرس کاری است؟ و فردایش دوباره عادی و طبیعی رفتار می کنند و با آنها احساس راحتی می کنیم‌. اما خیلی زود می بینیم که زیر پایمان را خالی کرده اند، آن هم وقتی که انتظارش را نداریم. در این مواقع به جای اینکه بپرسیم مشکل او چیست، متحیر از خود می پرسیم آیا کار اشتباهی انجام داده ایم؟

     

    پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان خیانت پائولو کوئیلو

    شعر مکتب حافظ شهریار

    شعر تا انتها حضور سهراب سپهری

    شعر این چترها احمدرضا احمدی

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *