11 جمله معروف جستارهایی در باب عشق الن دوباتن

11 جمله معروف جستارهایی در باب عشق الن دوباتن – تکه کتاب

  • 11 جمله معروف جستارهایی در باب عشق الن دوباتن:در این مطلب 11 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب جستارهایی در باب عشق الن دوباتن را گلچین کرده‌ایم. این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که می‌توانید به وسیله‌ی دکمه‌‌های زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.

     

    متن زیبا الن دوباتن

     

    11 جمله معروف جستارهایی در باب عشق الن دوباتن

     

    الیاس کانِتی می‌گوید: «دیدن ورای آدم‌ها آسان است، ولی ما را به جایی نمی‌رساند.» به عبارت دیگر چه آسان و چه بی‌فایده در افراد عیب می‌یابیم. آیا وقتی عاشق می‌شویم بعضاً به این دلیل نیست که، حتی به بهای کوری خودمان در این فرایند و آن لحظه خواسته‌ایم، دیدن ورای آدم‌ها را نفی کنیم؟ اگر بدبینی و عشق دو گزینه متقابل باشند، آیا عاشق شدن ما به این دلیل نیست که می‌خواهیم از موضع ضعف بدبینی، نجات یابیم؟ آیا در هر «عشق در نگاه اول» نوعی گزافه‌پردازی نسبت به خصوصیات معشوق وجود ندارد؟ نوعی گزافه‌پردازی که ما را از منفی‌نگری معمول‌مان منفک می‌کند و تمرکز و نیرویمان را معطوف کسی می‌کند که چنان باورش داریم که هرگز حتی خود را چنین باور نداشته‌ایم. (کتاب جستارهایی در باب عشق – صفحه ۲۰)

     

     

    مسافر کنار دستم، با قدری بی‌حوصلگی، گوشی‌های روی گوشش را برداشت تا کارت دستور عملیات نجات را که در کیسه جلوی صندلی‌اش قرار داشت بخواند. در آن، سقوط کاملی را نشان داده بودند، و مسافران با خونسردی تمام و ملایمت بر زمین یا آب فرود می‌آمدند، خانم‌ها کفش‌های پاشنه‌بلندشان را درمی‌آوردند، موتورهای هواپیما دست‌نخورده سر جایشان قرار داشتند، و بنزین به گونه‌ای معجزه‌آسا غیرقابل اشتعال می‌نمود.
    مسافر بغل‌دستم بدون آن‌که کس خاصی را مورد خطاب قرار دهد پرسید، «اگر این ابوقراضه سقوط کنه همه ما می‌میریم، این چیزها چیه این مسخره‌ها می‌گن؟»
    چون ظاهرا من تنها مخاطبش بودم، گفتم، «فکر می‌کنم برای اطمینان خاطر مسافرهاست.»

     

     

    گمان می‌بریم می‌شود درس‌هایی از عشق آموخت، وگرنه تا ابد مرتکب همان خطاها می‌شویم، مانند مگس‌هایی که دیوانه‌وار سرشان را به شیشه پنجره می‌کوبند، بی‌آن‌که بفهمند هرچند شیشه شفاف است قابل عبور نیست. (کتاب جستارهایی در باب عشق – صفحه ۲۱۷)

     

    جملات معروف کتاب جستارهایی در باب عشق الن دوباتن

     

    وقتی عاشق می‌شویم، تصادف‌های طبیعی زندگی را، پشت حجابی از هدفمندی پنهان می‌کنیم. هر چند اگر منصفانه قضاوت کنیم، ملاقات با ناجی‌مان کاملا تصادفی و لاجرم غیر ممکن است، اما باز اصرار می‌ورزیم که این رخداد از ازل در طوماری ثبت شده بوده و اینک در زیر گنبد مینایی به آهستگی از هم باز می‌شود.
    (با دست خودمان) سرنوشتی می‌بافیم تا از اضطراب ناشی از این واقعیت که هر حکمتی در زندگی‌مان هر چند اندک، ساخته خود ماست، نجات پیدا کنیم، (و فراموش می‌کنیم) که طوماری (و طبعاً سرنوشت از پیش مقرر شده‌ای) وجود ندارد؛ این که چه کسی را در هواپیما ملاقات بکنیم یا نکنیم حکمتی جز آنچه خودمان به آن اطلاق می کنیم ندارد – به عبارت دیگر می‌خواهیم از اضطراب ناشی از این که کسی زندگینامه ما را ننوشته و عشق‌های ما را بیمه نکرده است پرهیز کنیم. (کتاب جستارهایی در باب عشق – صفحه ۱۸)

     

     

    وقتی به کسی (فرشته‌ای)، از موضع عشق یک‌طرفه نگاه می‌کنیم و به لذتی می‌اندیشیم که از بودن با او در بهشت برین به ما دست می‌دهد، ناخودآگاه نکته‌ای اساسی را فراموش می‌کنیم: این‌که اگر او هم ما را دوست بدارد، علاقه ما به چه سرعتی زنگ خواهد باخت. (کتاب جستارهایی در باب عشق – صفحه ۴۸)

     

     

    عشق یک‌طرفه ممکن است دردناک باشد، ولی درد امنی است، چون به کس دیگری جز خودمان صدمه نمی‌زند، دردی خصوصی و همان اندازه که تلخ و شیرین است، خودانگیخته نیز هست. اما به محض آن‌که عشق دوجانبه می‌شود، باید حالت انفعالی و ساده صدمه دین را رها کنیم و مسئولیت ارتکاب به گناه را بپذیریم. (کتاب جستارهایی در باب عشق – صفحه ۵۴)

     

     

    آیا زیبایی مادر عشق است یا عشق مادر زیبایی؟ من عاشق کلوئه بودم چون زیبا بود یا زیبا بود چون دلداده او بودم؟ وقتی در میان گروهی از افراد هستیم (و به دلدارمان که دارد با تلفن صحبت می‌کند یا روی مبل لم داده خیره شده‌ایم) ممکن است از خودمان بپرسیم، به چه دلیل تمایل ما به این چهره خاص جذب شده، به این دهان یا گوش یا بینی، چرا این خم گردن یا چاله گونه، این چنین پاسخگوی دقیق معیار ما از کمال است؟ (کتاب جستارهایی در باب عشق – صفحه ۸۱)

     

     

    چه‌بسا حقیقت این است که، تاکسی ندیده‌باشدمان، وجود نداریم؛ نمی‌توانیم درست حرف بزنیم، تا وقتی کسی به حرف‌مان گوش بدهد، و در یک کلام، کاملا زنده نیستیم، تا زمانی که دوست داشته بشویم. (کتاب جستارهایی در باب عشق – صفحه ۱۲۲)

     

     

    همیشه در حسرت عشقی هستیم که (در فرایند آن) نه دچار کاستی شویم و نه سوءتفاهم. (کتاب جستارهایی در باب عشق – صفحه ۱۳۲)

     

     

    یکی از دردسرهای عشق این است که، دست‌کم برای مدتی، این خطر را دارد که به طور جدی خوشبخت‌مان کند. (کتاب جستارهایی در باب عشق – صفحه ۱۴۷)

     

     

    چرا مرا دوست نداری؟ همان اندازه سوال غیرممکنی است (هرچند کمتر آزاردهنده است) که پرسیدن این که چرا دوستم داری؟ در هردو مورد، در چارچوب عشق، رودرروی اراده ضعیف قرار می‌گیریم، در مقابل این واقعیت که عشق، موهبتی است که به ما هدیه شده، موهبتی که هرگز نه می‌توانیم و نه لیاقتش را داریم که تشخیص‌اش بدهیم. در پرسش‌هایی از این دست، مجبوریم یا به سوی خودبینی کامل تمایل پیدا کینم یا از طرف دیگر، به حقارت مطلق: مگر چه کرده‌ام که مستحق عشق باشم؟ پرسشی که عاشق شریف و فروتن می‌پرسد؛ کار بدی نکردم. مگر چه کرده‌ام که از عشق محروم باشم؟ (کتاب جستارهایی در باب عشق – صفحه ۱۶۹)

     

    پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان کتاب جستارهایی در باب عشق الن دوباتن

    شعر گناه فروغ فرخزاد

    شعری از فاطمه اختصاری

    شعر مسافر سهراب سپهری

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»