10 جمله معروف طرف خانه سوان مارسل پروست

10 جمله معروف طرف خانه سوان مارسل پروست – تکه کتاب

  • 10 جمله معروف طرف خانه سوان مارسل پروست: در این مطلب 10 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب طرف خانه سوان مارسل پروست را گلچین کرده‌ایم. این جملات تکه کتاب ها نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که می‌توانید به  دکمه‌‌های زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.

     

     

    متن زیبا مارسل پروست

     

     

    10 جمله معروف طرف خانه سوان مارسل پروست

     

    شاید سکون چیزهای پیرامون ما از آنجا می‌آید که مطمئنیم آنها همان‌هایی‌اند که هستند و نه چیزهای دیگری، و از سکون اندیشه ما در برابر آنها. در هر حال، هنگامی که بدین گونه بیدار می‌شدم، و ذهنم بیهوده تکاپو می‌کرد تا دریابد کجا هستم، در تاریکی همه چیزها، سرزمین‌ها و سال‌ها به دورم می‌چرخیدند. بدنم، کرخ‌تر از آن که بجنبد، به تناسب چگونگی خستگی‌اش می‌کوشید وضعیت اندام‌هایش را دریابد و بدین گونه جهت دیوار و جای اثاثه را برآورد کند تا مکانی را که در آن بود بازیابد و بازشناسد. (کتاب طرف خانه سوان – صفحه ۶۷)

     

     

    نمی‌شود منکر شد که زندگی بهرحال جالب است! (کتاب طرف خانه سوان – صفحه ۷۷)

     

     

    ایرادی که من به روزنامه‌ها می‌گیرم این است که هر روز توجه ما را به یک مشت چیزهای بی‌اهمیت جلب می‌کنند، در حالی که کتاب‌هایی را که چیزهای اساسی در آنها نوشته شده بیشتر از سه چهار بار در زندگی نمی‌خوانیم. از آنجا که ما هر روز صبح با شور و علاقه به سراغ روزنامه می‌رویم حق این است که به این وضع تغییر داده بشود و در روزنامه‌ها، چه می‌دانم، مثلا… اندیشه‌های پاسکال را چاپ کنند! (کتاب طرف خانه سوان – صفحه ۹۰)

     

     

    هنگامی که از گذشته کهنی هیچ چیز به جا نمی‌ماند، پس از مرگ آدم‌ها، پس از تباهی چیزها، تنها بو و مزه باقی می‌مانند که نازک‌تر اما چابک‌ترند، کم‌تر مادی‌اند، پایداری و وفایشان بیشتر است، دیر زمانی چون روح می‌مانند و به یاد می‌آورند، منتظر، امیدوار، روی آوار همه چیزهای دیگر می‌مانند و بنای عظیم خاطره را بی‌خستگی روی ذره‌های کم و بیش لمس نکردنی‌شان حمل می‌کنند. (کتاب طرف خانه سوان – صفحه ۱۱۴)

     

     

     

    حتی زنانی که مدعی‌اند مرد را جز بر پایه ظاهرش نمی‌سنجند، در همین ظاهر تراوش زندگی ویژه‌ای را می‌بینند. از همین روست که نظامیان یا آتش‌نشانان را می‌پسندند؛ اونیفورم نمی‌گذارد که درباره قیافه سخت بگیرند؛ می‌پندارند که در زیر خفتان دلی متفاوت، ماجراجو و مهربان را می‌بوسند؛ و یک شاه جوان؛ یک شهزاده، برای فتح زیباترین زنان در کشورهایی که از آنها دیدن می‌کند نیازی به خوشی سیمایی ندارد، حال آن که این برای یک دلال بورس لازم است. (کتاب طرف خانه سوان – صفحه ۱۷۷)

     

    جملات معروف کتاب طرف خانه سوان مارسل پروست

     

    چه بارها که قایق‌رانی را دیدم – و دلم خواست هنگامی که اختیار زندگی‌ام به دست خودم باشد از او تقلید کنم – که پارو رها کرده، به پشت در گودی کف قایق خوابیده، و آن را به دست آب سپرده بود، چیزی جز آسمان که آهسته‌آهسته بالای سرش می‌گذشت نمی‌دید، و طعم خوشی و صفا روی چهره‌اش آشکار بود. (کتاب طرف خانه سوان – صفحه ۲۵۷)

     

     

    سوان دست دیگرش را تا گونه او بالا برد؛ اودت خیره نگاهش می‌کرد، با همان حالت افسرده و گرفته‌ای که زنان استاد فلورانسی دارند و سوان او را شبیهشان یافته بود؛ چشمان رخشنده‌اش، درشت و ظریف، در گوشه پلک‌ها، همانند چشمان آنان انگار آماده بود چون دو قطره اشک فروبیفتد. او هم گردنش را مانند همه آنان، چه در صحنه‌های بغانی و چه در نگاره‌های مسیحی، کج کرده بود. و در حرکتی که بیشک عادتش بود، و برای چنان هنگامی شایسته می‌دانست و بهوش بود که فراموش نکند، حالتی به خود گرفت که گفتی با همه توانش می‌کوشید چهره‌اش را نگه دارد، انگار نیرویی نادیده آن را به سوی سوان می‌کشید. و این سوان بود، پیش از آن که اودت چهره‌اش را پنداری ناخواسته روی لب‌های او رها کند، لحظه‌ای آن را، اندکی دور از خود، میان دو دست نگاه داشت. (کتاب طرف خانه سوان – صفحه ۳۳۰)

     

     

    من حتی از دیدن آدم‌هایی که می‌شناسم حوصله‌ام سر می‌رود، بنابراین اگر مجبور باشم آدم‌هایی را ببینم که هیچ نمی‌شناسم، دیوانه می‌شوم، حتی اگر قهرمان ملی باشد. (کتاب طرف خانه سوان – صفحه ۴۵۲)

     

     

    عشق و حسادت از بینهایت عشق‌های پیاپی و حسادت‌های گوناگون ساخته شده‌اند که همه گذرایند، اما بسیاری و به هم پیوستگی‌شان احساس تداوم و توهم یگانگی را پدید می‌آورد. (کتاب طرف خانه سوان – صفحه ۴۹۰)

     

     

    نام ژیلبرت از کنارم گذشت، و بر وجود دختری که این نامش بود از آن رو بیشتر تاکید گذاشت که فقط به او چون آدم غایبی که از او سخن گفته شود اشاره نمی‌کرد، بلکه او را می‌خواند؛ بدین گونه، به تعبیری در حال عمل و با نیرویی که منحنی پرتاب و نزدیک شدن هدف بر آن می‌افزود، از کنارم گذشت؛ گذشت و هوا را آکنده از عطر دل‌انگیزی کرد که با هدف‌گیری دقیق، از نقطه‌هایی نادیدنی از زندگی مادموازل سوان، از شبی که پس از شام در خانه او فرا می‌رسید، به بیرون پراکنیده بود. (کتاب طرف خانه سوان – صفحه ۵۱۷)

     

     

    پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان طرف خانه سوان مارسل پروست

     

     

    پدیده مرگ در اندیشه شاملو و مکتب اگزیستانسیالیسم

     

    شعر رمیده هوشنگ ابتهاج

     

    شعر رنج دیرینه هوشنگ ابتهاج

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»