کجای شهری که صنوبر ها
کجای شهری که صنوبر ها
بست نشسته اند و مسکوتند
کجای قلبم تو نهانی که
اندیشه هایم گاه مشکوکند
***
ستاره ها در صف دیدارت
از نرسیدن کور خواهند شد
وز خستگی هاشان همان جا هم
انگار در شب کور خواهند شد
***
ای کاش دست های من پر خار
اما تو دستت پر ز گل باشد
خونی اگر رفت ز جان من
فقط برای جان تو باشد
***
زنده به آنم که دگر باری
روی شکر قند تو را بینم
آه نمیدانی که من حالا
از دوریت وای که چه ها بینم
***
من منظر بهر تو میمانم
شاید تو را دید دو چشمانم
از من تو دوری میکنی اما
هر بار آری من پشیمانم
فاطمه نظری رونکیانی
Latest posts by فاطمه نظری (see all)
- شالوده ی خیالم - سپتامبر 30, 2023
- باید بگویم حرف هایم را - سپتامبر 30, 2023
- کجای شهری که صنوبر ها - سپتامبر 30, 2023