پرده یکسو شد و معشوقه پدیدار آمد

پرده یکسو شد و معشوقه پدیدار آمد – غزل47

  • شعر پرده یکسو شد و معشوقه پدیدار آمد _ غزل47 _ ادیب الممالک 

     

    پرده یکسو شد و معشوقه پدیدار آمد

    دل در ایوان نظر از پی دیدار آمد

     

    از رخ پردگیان حرم حسن و عفاف

    پرده افتاد و رخ دوست پدیدار آمد

     

    سرو بی کفش و کله مست خرامید به باغ

    گل برهنه تن و بی پرده به گلزار آمد

     

    ای زلیخای جوان زال نوان را بنگر

    به خریداری یوسف سوی بازار آمد

     

    گوهری را که تو با مایه جان خواسته

    زال مسکین به کلافیش خریدار آمد

     

    عزت از پرده نشینی مطلب ز آنکه به دهر

    هر که در پرده گرامی ز برون خوار آمد

     

    بت دوشیزه شود پرده نشین از در شرم

    شیر مردان را از پرده بسی عار آمد

     

    پرده را عیب نخست آنکه ز نشناختگی

    دوست با دوست پس پرده به پیکار آمد

     

    آشنایان چو پس پرده نهفتند جمال

    سر بیگانه برون از پس دیوار آمد

     

    بر رخ عیب سزد پرده و بر چهره زشت

    لاجرم حق به خلایق همه ستار آمد

     

    چند در پرده و سربسته سخن باید گفت

    هله ای مستمعان نوبت گفتار آمد

     

    چند باید بزبان مهر خموشی بنهاد

    اندرین بزم که آسوده ز اغیار آمد

     

    یار در خلوت جان با رخ روشن بنشست

    دوست در خانه دل با دل بیدار آمد

     

    مفتی مدرسه در کنج خرابات نشست

    زاهد صومعه درد که خمار آمد

     

    عقل با عشق مصاحب شد و هم پیمان گشت

    حسن از عربده نادم شد و بیزار آمد

     

    دولت اندر پی آسایش درویش افتاد

    صحت اندر طلب راحت بیمار آمد

     

    زهر فرعون هوی راز کرامات کلیم

    نوشداروی روان از دهن مار آمد

     

    معجز عیسوی و نفخه روح القدسی

    باطل السحر جهودان سیه کار آمد

     

    پرده از کار چو افتاد و پس پرده نماند

    راز پنهان هله ای دوست گه کار آمد

     

    راز بی پرده سرائید که در بزم صفا

    هر که آمد بدرون محرم اسرار آمد

     

    بشد آن روز که اندر گه مستی منصور

    پرده از راز برافکند و سر دار آمد

     

    هر چه خواهد دلت امروز ز اسرار نهان

    فاش برگو که نیوشنده هشیوار آمد

     

    تا درین پرده امیری بنواشد زاهد

    خجل از خرقه و شرمنده ز دستار آمد

     

    گفت با وی بست این رتبه که از پرتو بدر

    چهره بخت تو چون ماه ده و چار آمد

     

    بدر ما طعنه به خورشید جهانتاب زند

    که رخ و دست و دلش مطلع انوار آمد

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)

     

    قالب شعر: غزل

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    باور نداشتم که چنین واگذاریم – موج خیز

    چون درخت فروردین پرشکوفه شد جانم – یک دامن گل

    ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی

    لمن رسم اطلال سقتهاالسحائب

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    پرده یکسو شد و معشوقه پدیدار آمد

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «پرده یکسو شد و معشوقه پدیدار آمد دل در ایوان نظر از پی دیدار آمد از رخ پردگیان حرم حسن و عفاف پرده افتاد و رخ دوست پدیدار آمد» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «گفت با وی بست این رتبه که از پرتو بدر چهره بخت تو چون ماه ده و چار آمد بدر ما طعنه به خورشید جهانتاب زند که رخ و دست و دلش مطلع انوار آمد» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر پرده یکسو شد و معشوقه پدیدار آمد ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر پرده یکسو شد و معشوقه پدیدار آمد ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *