هیچ حواسم نبود ...

هیچ حواسم نبود …

  • هیچ حواسم نبود …

     

    هیچ حواسم نبود…

    دو فنجان قهوه ای را که ریختم
    یکی کماکان روی میز می ماند…

    بیخیال
    گاهی حواس پرت می شود دگر
    گاهی می نشیند به جای تو
    و چایی شیرین تعاروف می کند…
    گاهی هم با تو پرت می شود
    تو به سوی حواس
    آن به سوی مُهر پرنگ روانشناسی ام
    که خودرا با همین عصرانه تو سیر می کند….

    اصلا همینو بس
    هیچ نباشد، فنجانت آداب میز را قشنگ می کند…
    …..
    چه می شود
    دو قند هم بماند برای تو
    شاید

    فنجانت را هر روز خدا پر می کند…/.

    نویسنده: مصطفی سراب زاده

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۴ از ۵
    مصطفی سراب زاده
    Latest posts by مصطفی سراب زاده (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»