اتاق را به تو تسلیم می کنم

اتاق را به تو تسلیم می کنم

  • اتاق را به تو تسلیم می کنم

     

    حرفی تنهاست …
    حرفی کنار اتاق افتاده…
    گویی به دیوار تکیه داده …
    اما بی جان
    نفسی قرض گرفته می کشد….
    …………..

    قاب عکسی بر تخت افتاده…
    از خیانت دیوارهای اتاق می گوید
    تخت خس خس می کند…
    و حرفی که در لحظه آخر
    از پوسیدگی تخت می گوید….
    …………..
    و تنهاترینشان پنجره …
    آری پنجره …
    که گویی از آن غباری با لبان تشنه
    مقصد مهمان شدن دارد…
    …………..

    حرفی کنار اتاق افتاده …
    بی جان است…
    چیزی نمی گوید…
    و قاب عکسی که دل سرد دیوار را نمی خواهد
    آرام…آرام…
    در دل شب می خوابد

    و لحظه ی آخر…
    که دیوارها خداحافظی تلخی دارند…
    آری دیوارها
    که دستبندزنان بر جای خود ایستاده اند
    ………..
    اتاق را به تو تسلیم می کنم…

    ای غرابت تنهایی … /.

    نویسنده: سید مصطفی سراب زاده

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مصطفی سراب زاده
    Latest posts by مصطفی سراب زاده (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *