نه عمر رفته دگر باره آید اندر دست

نه عمر رفته دگر باره آید اندر دست – غزل10

  • شعر نه عمر رفته دگر باره آید اندر دست _ غزل10 _ ادیب الممالک 

     

    نه عمر رفته دگر باره آید اندر دست

    نه تیر چون ز کمان جست آید اندر شست

     

    چو عمر رفته نیاید بدست آن بهتر

    که در حوادث آینده خفته باشی و مست

     

    ترا ز خواب چهل ساله ننگ و عار مباد

    از آن که دامن خوابت بمرگ در پیوست

     

    بخسب تا ببینی ز انقلاب زمان

    ستارها شده تاریک و آسمانها پست

     

    چو طشت عمر ز بام افتاد و کرد صدا

    تفاوتی نکند گر شکست یا نشکست

     

    ستور لاشه چو پرداخت کالبد زروان

    نه بار برد و نه خربنده اش بر آخور بست

     

    دوباره دوشش سنگین نشد ز بار گران

    دوباره پشتش از آسیب خشگریش نخست

     

    چدار واخیه و داغ و لواشه و افسار

    ز لوح حافظه فرموش کرد و از غم رست

     

    نه مرده ریگش در دست مفتیان افتاد

    نه کس بحیله زنش گادو جای او بنشست

     

    خری بمرد و خری بسته شد بر آخور وی

    قراقری به شکم اوفتاد و بادی جست

     

    تو نیز ای پسرار آدمی نه ای خرزی

    اگر فرشته نه ای با ددان مشو همدست

     

    رهین آخور خود شو که مرغ و ماهی را

    طمع بدام در افکند و آرزو در شست

     

    ز خیر اگر خبرت نیست سوی شرم گرای

    که در میانه این هر دو نیز چیزی هست

     

    ستور بارکش از مرد آدمی کش به

    شکم پرست نکوتر بود ز نفس پرست

     

    امیر یا سخن آهسته گو که باده کشان

    شراب رز نشناسند از شراب الست

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)

     

    قالب شعر: غزل

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    باور نداشتم که چنین واگذاریم – موج خیز

    چون درخت فروردین پرشکوفه شد جانم – یک دامن گل

    ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی

    لمن رسم اطلال سقتهاالسحائب

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    نه عمر رفته دگر باره آید اندر دست

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «نه عمر رفته دگر باره آید اندر دست نه تیر چون ز کمان جست آید اندر شست چو عمر رفته نیاید بدست آن بهتر که در حوادث آینده خفته باشی و مست» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «ستور بارکش از مرد آدمی کش به شکم پرست نکوتر بود ز نفس پرست امیر یا سخن آهسته گو که باده کشان شراب رز نشناسند از شراب الست» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر نه عمر رفته دگر باره آید اندر دست ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر نه عمر رفته دگر باره آید اندر دست ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *