می رسد روزگاری – شانه هایی که دنیا را بر دوش می برند – کارلوس دروموند د آندراده
می رسد روزگاری که دیگر نگویی: ای خدای من!
روزگار خلوص محض.
روزگاری که دیگر نگویی: عشق من.
چرا که عشق، بیثمر شده است.
و چشمها نمیگریند.
و دستها تنها کاری پلید میکنند.
و دل پژمردهست.
زنها بیهوده بر در میکوبند، تو در را باز نمیکنی.
به انزوا در خویش نشستهای و شعلهها فرو مردهاند.
ولی چشمان تو در تاریکی چو خورشید میسوزند.
کنار آمدهای با خویش و دیگر نمیدانی چگونه تاب بیاری.
و از دوستانت هیچ نمیخواهی.
پیری چیست؟ پیری کدام ست؟
شانههایت دنیا را بر دوش میکشند
دنیایی که بیش از دست کودکی وزن ندارد.
جنگها، قحطیها و دعوای درون این ساختمانها
تنها ثابت میکنند که زندگی ادامه دارد
و هنوز هیچکس روی رهایی ندیدهست
تنها…
پیشنهاد ویژه برای مطالعه:
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
شعر جهان
می رسد روزگاری
شعری که خواندیم اثر «کارلوس دروموند د آندراده» بود،د آندراده از «شاعران برزیلی » است. شعر بالا با سطر «می رسد روزگاری» شروع می شود. کدام سطرِ شعر برای شما جذابیتِ بیشتری ایجاد می کند؟
دیدگاه شما درباره شعر شانه هایی که دنیا را بر دوش میکشند
دیدگاهتان را درباره ی شعر شانه هایی که دنیا را بر دوش میکشند از کارلوس دروموند د آندراده ، این شاعر خوبِ برزیل بنویسید. اگر ترجمه ی دیگری از این شعر سراغ دارید، آن را در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا روی صفحه کار شود. و اگر تمایل دارید می توانید این شعر را با صدای خودتان بخوانید یا ویدیویی از آن درست کنید و در بخش دیدگاهها به اشتراک بگذارید.
- هر که در من است پرنده است – در ستایش رَحِم - سپتامبر 1, 2023
- شهر وجود ندارد – شب پر ستاره - سپتامبر 1, 2023
- یک دسته نامه دارم – اختراع خداحافظی - سپتامبر 1, 2023