معنی پاچپله

معنی پاچپله

  • معنی پاچپله به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ پاچپله در گویش ها و لهجه و جستجوی معنی پاچپله در دانشنامه عمومی ویکی پدیا.

     

     

    معنی پاچپله

    معنی پاچپله: کفش.


    هم قافیه با کلمه پاچپله

    آبلهف باطله، حامله، داخله، عائله، عایله، غایله، فاصله، قابله، قافله، مبله، جمله، سُفله، شعله، قله رله، ژله، صِله، گِله بله، تله، دله، لله شله، حوله، عضله، ایزوله، غلغله، قبله، حجله، نفله.


    معنی پاچپله در فرهنگ عمید

    = پاافزار: برون کش پای از این پاچپلهٴ تنگ / که کفش تنگ دارد پای را لَنگ (نظامی۳: ۳۳۷ ).

    معنی پاچپله در فرهنگ معین

    (چَ لِ ) (اِمر. ) کفش ، پای افزار.

    معنی پاچپله در لغت نامه دهخدا

    پاچپله. [ چ ِ ل َ / ل ِ ] ( اِ مرکب ) رجوع به پاچیله شود.

    پیشنهاد و نظر شما برای معنی پاچپله

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    اشعار نیما یوشیج

    نامه های احمد شاملو

    معنی ا

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *