معنی داجن

معنی داجن

  • معنی داجن به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ داجن در گویش ها و لهجه ها.

     

    معنی داجن

    معنی : دستاموز ، بز و غیر آن که بجائی الفت گرفته باشد ، گوسفند و مرغ دست آموز.


    داجن در فرهنگ فارسی

    دستاموز.


    داجن در لغت نامه دهخدا

    داجن. [ ج ِ ] ( ع ص ) دستاموز. بز و غیر آن که بجائی الفت گرفته باشد. گوسفند و مرغ دست آموز. ج ، دَواجِن. ( مهذب الاسماء ): جمل داجن ؛ شتر آبکش. ( منتهی الارب ). شاة داجن ؛ گوسفند انس گرفته. ( منتهی الارب ). ج ، دَواجِن. || مقیم در جایی. ( ناظم الاطباء ).


    پیشنهاد و نظر شما برای معنی داجن

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر افسانه نیما یوشیج

    شعر مانلی نیما یوشیج

    نامه های احمد شاملو به آیدا

    شعر پرنده ای در لوله تانک پوریا پلیکان

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *