معنی داجن به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ داجن در گویش ها و لهجه ها.
معنی داجن
معنی : دستاموز ، بز و غیر آن که بجائی الفت گرفته باشد ، گوسفند و مرغ دست آموز.
داجن در فرهنگ فارسی
دستاموز.
داجن در لغت نامه دهخدا
داجن. [ ج ِ ] ( ع ص ) دستاموز. بز و غیر آن که بجائی الفت گرفته باشد. گوسفند و مرغ دست آموز. ج ، دَواجِن. ( مهذب الاسماء ): جمل داجن ؛ شتر آبکش. ( منتهی الارب ). شاة داجن ؛ گوسفند انس گرفته. ( منتهی الارب ). ج ، دَواجِن. || مقیم در جایی. ( ناظم الاطباء ).
پیشنهاد و نظر شما برای معنی داجن
در بخش دیدگاه، نظر خودتان را دربارهی این مطلب بنویسید. اگر نقصی میبینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازهای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
شعر پرنده ای در لوله تانک پوریا پلیکان
- 80 – نکیسا بر طریقی کان صنم خواست – غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین - جولای 17, 2023
- 79 – همان صاحب سخن پیر کهن سال – پشیمان شدن شیرین از رفتن خسرو - جولای 17, 2023
- 78 – شباهنگام کاهوی ختن گرد – بازگشتن خسرو از قصر شیرین - جولای 17, 2023