معنی جا افتاده

معنی جا افتاده

  • معنی جا افتاده به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ جا افتاده در گویش ها و لهجه.

     

    معنی جا افتاده

    تلفظ: /jA~oftAde/

    بزرگسال، بالغ ، پخته.


    معنی جا افتاده در فرهنگ فارسی

     

    ( صفت ) ۱- بجای خود قرار گرفته . ۲- کار کشته سرد و گرم روزگار دیده پخته مجرب : (( آدم جاافتاده ایست . ) ) ۳- مسن : (( زن جاافتاده ایست ) ). ۴- کامل شده کاملا درست شده .


    معنی جا افتاده در فرهنگ معین

     

    (اُ دِ ) (ص مف . ) آدم پخته و به کمال رسیده .


    معنی جا افتاده در فرهنگ عمید

     

    ۱. چیزی که در جای خود قرار گرفته.
    ۲. [مجاز] شخص باتجربه، موقر، و متین.
    ۳. غذایی که به خوبی پخته شده.
    ۴. ازقلم افتاده.


    معنی جا افتاده در لغت نامه دهخدا

     

    جا افتاده. [ اُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) بجای خود قرار گرفته. || کارکشته. سرد و گرم روزگار دیده. رسیده. منعقد. وزین. مجرب. پخته. سنجیده. موزون.


    فارسی به عربی

     

    ناضج.


    فارسی به انگلیسی

    engaged, well-matured, mellow, velvety, aged, ripe, well – matured, mellow


    پیشنهاد و نظر شما برای واژه جا افتاده

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر مسافر سهراب سپهری

    شعر در دکان عدلتان معصومه شفیعی

    شعر آیریلیق بهزاد بیات فرد

    شعر پرنده ای در لوله ی تانک پوریا پلیکان

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *