معنی جازح

معنی جازح

  • معنی جازح به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ جازح در گویش ها و لهجه ها.

     

    معنی جازح

     

    کسی که پی کار خود رود.


    جازح در لغت نامه دهخدا

     

    جازح. [ زِ ] ( ع ص ) دهنده : و انی له من تالد المال جازح. ( اقرب الموارد ). عطاکننده. بخشنده بی آنکه با کسی مشورت کند. ( منتهی الارب ). || عطاء جازح ؛ دهش بزرگ. || کسی که پی کار خود رود. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).


    پیشنهاد و نظر شما برای واژه جازح

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر می‌دمد صبح و کله بست سحاب حافظ – غزل 13

    شعر چندمین هزار امید بنی آدم هوشنگ ابتهاج

    جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *