مرا امشب ای زن دمی همزبان شو – شعر کارمند سیمین بهبهانی
مرا امشب ای زن ، دمی همزبان شو
که تا قصهٔ درد خود بازگویم
تو را گویم آن غم که با کس نگفتم
که گر راز گویم به همراز گویم
تو را دانم ای زن گر افتد گزندی
پناهی نداری مگر بازوانم
دریغا ! از این ماجرا شرمگینم
که خود بی پناهم که خود ناتوانم
چه دردی ست ، آوخ ، چه درد گرانی
پی لقمه یی نان ، به هر سو دویدن
بر ناکسان دغل ایستادن
به پای فرومایه مردم خمیدن
بسا روزگاران که طی شد ز عمرم
که با خون دل خنده بر لب نهادم
دریغا که با سفلگی خو گرفتم
ز بس سفلگان را به پای اوفتادم
رییس است او کارمند ویم من
غلط رفت ! من بندهٔ پست اویم
که غیر از خطایش صوابی نبینم
که غیر از رضایش رضایی نجویم
ندانم خطا ، باز ، از من چه سر زد
که امروز بار دگر خشمگین شد
ز جا جست ناگه، خروشان و جوشان
دو چشمش پر از خون، رخش پر ز چین شد
چنان ناسزا گفت کز خویش رفتم
پریشان شدم زان همه هرزه گویی
به نرمی نگاهی به هر سو فکندم
۰۰۰ گرینده از بیم آبرویی
نهانی ز رحم و ز رقت نشانی
به چشمان یاران همکار دیدم
سراپای من شعلهٔ خشم و کین شد
ز دل ناله یی آتشین برکشیدم
لبم باز شد تا به فریاد گویم
چه نازی که این منصب و پایه داری؟
از آن در چنین پایه یی استواری
که از پستی و سفلگی مایه داری
کدامین هنر داری از من فزونتر
مگردزدی و ژاژخایی و پستی ؟
ترا گر نبود این هنرها که گفتم
نبودی در این پایه کامروز هستی
ولی زان همه گفته ها برنیامد
ز لبهای خشکم مگر دود آهی
که دانسته بودم که نان خواهد از من
زن خستهٔ ، کودک بی گناهی
چو دل بسته بودم بدین زندگانی
ز آزادی و بی نیازی گسستم
فرومایگی بین که طبع غنی را
به پای فرومایه مردم شکستم
کنون بهرت آورده ام نان چه نانی
ز خواری و از بندگی حاصل من
خورش گر ندارد مکن ناسپاسی
که آغشته ، ای زن ! به خون دل من
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
ای یار ما دلدار ما ای عالم اسرار ما
9 جمله معروف وحشی شریل استرید – تکه کتاب
تطبیق تصویر استعاره ای زنان در اشعار دو بانو
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
مطالب بیشتر در:
بیوگرافی سیمین بهبهانیتلگرام سیمین بهبهانی
اینستاگرام سیمین بهبهانی
مرا امشب ای زن ، دمی همزبان شو
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «مرا امشب ای زن ، دمی همزبان شو که تا قصهٔ درد خود بازگویم تو را گویم آن غم که با کس نگفتم که گر راز گویم به همراز گویم تو را دانم ای زن گر افتد گزندی پناهی نداری مگر بازوانم» آیا با این بیت ها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین سیمین بهبهانی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این بیت ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای سیمین بهبهانی بودید، این شعرر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای بیت های پایانی یعنی : «فرومایگی بین که طبع غنی را به پای فرومایه مردم شکستم کنون بهرت آورده ام نان چه نانی ز خواری و از بندگی حاصل من خورش گر ندارد مکن ناسپاسی که آغشته ، ای زن ! به خون دل من» از چه بیت هایی استفاده میکردید؟
دیدگاه شما برای شعر کارمند سیمین بهبهانی
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر کارمند سیمین بهبهانی بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
- ناخن کبود برق – سیب ها و قلب ها - اکتبر 11, 2023
- برف آمد و بزم روز را آراست – منظره - اکتبر 11, 2023
- شب با درخت ها سخن از آفتاب رفت – دولت بیدار - اکتبر 11, 2023