غم دوری

غم دوری

  • غم دوری

     

    از غم دوری چشات خواب به چشام حروم شده
    زندگی و عشق و خوشی بی تو دیگه تموم شده

    بــعد تو اینـجا تــو دلا غم موندگاره همیـشه
    صفا نداره کوچه ها ، خوشحالی پیدا نمی شه

    یه روز می خواستم چشماتو رو بوم نقاشی کنم
    هر جا کـــویری ببینم به عشقت آب پاشی کنـــم

    شکایتی نمی شه کرد ،قسمت قلب من اینه
    یه عـمر با خاطره هات باید که تنـها بشیـنه

    روزا می رن امـا بــرام ، تنهایی آسون نشده
    اشکای لبریز چشـام یه لحـظه پنهون نشده

    از وقتی رفتی چشم من دوخته شده به آسمون
    ثانـیه ها پــر از غمه، ابـرا شدن بـی هـــم زبون

    قناری ساکت و صبور، اشــک چشـــاش فراوونه
    غم می خوره تو سایبون، بــــدون تو نمی خونه

    شقایق سرخ و قشنگ خشکیده از نبودنت
    برگای زرد پاییزی با خش خشی می خوننت

    دلم می خواست واسه یه شب سر روی زانوت بذارم
    از هر گلی یه شاخه رو پیش کش چشمات بیارم

    اون شــب سـرد پاییزی، دلم عزادار تو شد
    دیدم که سرده بدنت ،چشام اشکبار تو شد

    من موندم و خاطره هات،غرق شدم تو رویاهات
    تو که عزیز من بودی، چرا دنیا نسـاخت باهات

    به جای کادو و روبان، پیرهن مشکی پوشیدم
    بدون تو منم دیـگه به آخر خــط رسیــدم

    دکتر سجاد فرهمند

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    دکتر سجاد فرهمند
    Latest posts by دکتر سجاد فرهمند (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *