غروب
دیرگاهی است در این وادی خشک
قوی من حسرت دریا دارد …
نیست هم راه عزیزی حتی
بال و پر را بسته
مثل من خیره به ماه است هنوز
و در این نزدیکی
آتشی شعله کشید
آنچه از برکهی سرسبز وفا باقی ماند
سوخت از کینهی غم
زیر خاکستر آن
من به دنبال کسی میگشتم
باد تندی آمد
همه را با خود برد
قوی من تنها شد
با غروبی غمگین
که در آن خاطره ها
طعم تلخی دارند.
حمیده نوروزی مصیر
Latest posts by حمیده نوروزی مصیر (see all)
- در آینه پاییدنت را دوست میدارم - سپتامبر 5, 2023
- امید - سپتامبر 4, 2023
- غروب - آگوست 28, 2023