کلاغ تنها خدایان را به انبازی آفرید – یاران کلاغ تد هیوز
کلاغ تنها خدایان را به انبازی آفرید
خدای کوه اما گریزان شد و رفت
و کلاغ فرو افتاد از دیوار-چهره ی کوه ها
که بسیارخفیف شده بود.
خدای رودخانه از رودخانه ها کم شد
از مایعات حیات بخش خویش
خدایی از پسی خدایی دیگر – هریک از او گریختند
از سکونت گاه او و از قدرت او
کلاغ سرگردان، به نرمی بقایای خویش را آلود
او پسماند خویشتن بود، لقمه ای تف کرده.
او بود آنچه مغزش توانست از هیچ بسازد
پس کهترین و کمترین موجود زنده
سرگردان بی مرگی بزرگ خویش شد
تنهاتر از همیشه.
کلاغ اگو
کلاغ اولیسس را دنبال کرد تا وقتی که بازگشت
چون کرم، کلاغ او را خورد.
دو مار هرکول را در چنگال فشرد
به اشتباه دیانیرا را خفه کرد
طلای ذوب شده از خاکستر هرکول
الکترودی بود در مغزکلاغ
خون بیوولف را نوشید و در پوست او پیچید
کلاغ به شب نشینی جادوگران رفت آنسوی دریاچه های کهن
بالهایش جلدهای تنها کتابش بودند
خودش تنها صفحه – مکتوب با جوهری جامد
پس خیره ماند به باتلاق گذشته ها
چون کولی به گوی بلورین آینده
چون پلنگی به سوی فلات.
مترجم: حسین مکی زاده
پیشنهاد ویژه برای مطالعه:
شعر هر آن لب که تا کنونش بوسیده ای وارسان شایر
شعر خودکشی در سنگرها زیگفرید ساسون
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
آب
[ په. ] (اِ.) مایعی است شفاف، بی طعم و بی بو، مرکب از دو عنصر اکسیژن و ئیدروژن ؛ o 2 H، در باور قدما یکی از چهار عنصر «آب، آتش، باد، خاک» محسوب میشده. معانی کنایی آب:
۱- آبرو.
۲- جلا، درخشندگی.
۳- رونق.
۴- اشک.
۵- عرق.
۶- نازکی.
۷- شادابی.
۸- زیبایی و شکوه.
۹- مَنی، نطفه.
۱۰ - ارج، قیمت.
۱۱ - پیشاب، ادرار.
۱۲ - عصاره، شیره.
۱۳ - رود، نهر.
۱۴ - بزاق، آب دهان. ؛ ~در هاون کوبیدن کار بیهوده کردن. ؛ ~از ~ تکان نخوردن ک نایه از: آرام بودن اوضاع و احوال. ؛ ~ از دست نچکیدن کنایه از: نهایت خست و پول دوستی. ؛ ~ از سر گذشتن بی فایده شدن چاره و تدبیر. ؛ ~ از دریا بخشیدن از دیگران مایع گذاشتن، از حساب دیگران بخشیدن. ؛ ~بر در کسی ریختن خدمت آن کس را کردن. ؛ ~ پاکی روی دست کسی ریختن اتمام حجت کردن، حرف آخر را زدن. ؛ ~زیر پوست کسی رفتن کنایه از: چاق شدن. ؛ از ~ گل آلود ماهی گرفتن از وضع آشفته سوء استفاده کردن. ؛~ از چیزی خوردن از آن چیز بهره مند شدن.
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
شعر جهان
کلاغِ تنها خدایان را به انبازی آفرید، خدای کوه اما گریزان شد و رفت
شعری که خواندیم اثر «تد هیوز » بود، هیوز از «شاعران انگلستان» است. شعر بالا با سطر «کلاغِ تنها خدایان را به انبازی آفرید، خدای کوه اما گریزان شد و رفت» شروع می شود. کدام سطرِ شعر برای شما جذابیتِ بیشتری ایجاد می کند؟
دیدگاه شما درباره شعر یاران کلاغ تد هیوز
دیدگاهتان را درباره ی شعر یاران کلاغ تد هیوز، این شاعر خوبِ انگلستان بنویسید. اگر ترجمه ی دیگری از این شعر سراغ دارید، آن را در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا روی صفحه کار شود. و اگر تمایل دارید می توانید این شعر را با صدای خودتان بخوانید یا ویدیویی از آن درست کنید و در بخش دیدگاهها به اشتراک بگذارید.
- هرچه را دست میسایم – شعر تن تو - ژانویه 29, 2023
- نه، نه دوباره میگوید. نه، نه – شعور - ژانویه 25, 2023
- او در دستهایش چیزهایی دارد که باهم نمیخوانند – شعر چیزی مثل - ژانویه 25, 2023