شعر چو زد تکیه بر تخت سلطان دانش _ ادیب الممالک
چو زد تکیه بر تخت سلطان دانش
به فرهنگ شد بسته پیمان دانش
ز شرق هنر تافت خورشید دولت
برآمد در حکمت از کان دانش
به هنجار سیارگان گشت روشن
چراغ هدایت در ایوان دانش
ز بند ستم جان کیخسرو دین
رها شد به تعلیم پیران دانش
چو افراسیاب اندر آب سیه شد
سپاه جهالت ز دستان دانش
بریدند زنجیر زندان غم را
حریفان دانا بسوهان دانش
اساطیر پیشینیان را حکیمان
بشستند با آب برهان دانش
نه بینی که بر باد گسترده اینک
بساط جلالت سلیمان دانش
بآهنگ مزمار داودی آید
بگوش خرد پند لقمان دانش
بسنج ای پسر قدر دانش که دانش
گرامی بود نزد یزدان دانش
ازیرا بد و خوب کردار مردم
نسنجد خدا جز بمیزان دانش
دل ملک شد روشن از نور حکمت
تن خلق شد زنده از جان دانش
ز پیروزی ثروت و علم و عزت
نمودند ستوار بنیان دانش
وزین چار عنصر نهادند بر جا
بمعماری همت ارکان دانش
دبستان دانش فراهم شد اینک
بنیروی فرهنگ و فرمان دانش
برومند و سرسبز شد بار دیگر
نهال ادب در دبستان دانش
پرنس ارفع الدوله گز نام پاکش
سجل شد بهر نامه عنوان دانش
بگسترد بر عالمی ذیل رحمت
ازیرا فراخ است دامان دانش
یکی دانش آباد آورده پیدا
بتحقیق پیدا و پنهان دانش
تو گوئی که بگشود بر روی مردم
در باغ فردوس رضوان دانش
ابوالخیر محی السنن میر یحیی
که تفسیر عقلست و تبیان دانش
بدو روشنی یافت چشم بصیرت
وزو گشته ستوار ستخوان دانش
پدر نام یحیی نهادش ازیرا
ز کلکش چکد آب حیوان دانش
بترتیب این کار همداستان شد
وزو خرمی یافت بستان دانش
کنون شاید از خلق گیتی سراسر
شود چون امیری ثناخوان دانش
مطالب بیشتر در:
ادیب الممالکشعر مشروطه
وزن شعر: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعر: قصیده
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
چون مرغ دلت پرید ناگه تو که ای؟ – ۳۱۱
راستی که در دوره تیره و تاری زندگی میکنم – آهای آیندگان
در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
چو زد تکیه بر تخت سلطان دانش
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «چو زد تکیه بر تخت سلطان دانش به فرهنگ شد بسته پیمان دانش ز شرق هنر تافت خورشید دولت برآمد در حکمت از کان دانش» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «بترتیب این کار همداستان شد وزو خرمی یافت بستان دانش کنون شاید از خلق گیتی سراسر شود چون امیری ثناخوان دانش» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
شعر چو زد تکیه بر تخت سلطان دانش ادیب الممالک
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر چو زد تکیه بر تخت سلطان دانش ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- به هر که جور نکردی نمی توانستی - ژانویه 29, 2024
- چشم مستت شوخی آغازد همی - ژانویه 29, 2024
- هزار سال رهست از تو تا مسلمانی - ژانویه 29, 2024