شعر چندان به تحمل احمدرضا احمدی

چندان به تحمل نزدیک نیست

  • شعر چندان به تحمل نزدیک نیست احمدرضا احمدی

     

    چندان به تحمل نزدیک نیست

    چهره‌ی تو

    چهره‌ی تو در آفتاب ابری است

    در روزهای ابری چهره‌ی تو آفتابی است

    هنوز وقت آن نرسیده است

    چهره‌ی ترا در زمستان و پاییز

    نام دهم و صدا کنم

    روزی در یک کافه که از خانه‌ی ما دور بود چهره‌ی ترا در باران صدا کردم

    جواب قطره‌های ناتمام باران بر شیشه‌ها بود صاخبان کافه قادر نبودند

    باران را متوقف کنند پس آمدند با صلابت بر چهره‌ی تو پارچه‌های سیاه

    آویختند. چشمان سیاه تو در انبوه پارچه‌ای سیاه زنده بود و نفس نفس

    می‌زد. گمانم تا غروب صاحبان کافه نتوانستند یک دیگر را صدا کنند پس

    کافه را تعطیل کردند من و تو در خیابان در زیر باران بدون چتر مانده

    بودیم. چهره‌ی تو چندان به کمال نزدیک بود که برای ما بارید و شاید

    آخرین بار در باران یک‌دیگر را صدا کردیم.

    نه جمعه بود – نه تعطیل بود – همه‌ی تقویم را ورق زدیم نتوانستیم آن

    روز بارانی را بیابیم که باران بود و چهره‌ی تو به کمال بود.

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب

    شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16

    جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما

    شعر پنجره فروغ فرخزاد

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آ

    هان! هلا! آی!


    مطالب بیشتر در:

    بیوگرافی احمدرضا احمدی

     

    اشعار احمدرضا احمدی

     

    مجموعه شعر یک منظومه ی دیریاب در برف و باران یافت شد

     

    چندان به تحمل نزدیک نیست

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «چندان به تحمل نزدیک نیست چهره‌ی تو چهره‌ی تو در آفتاب ابری است در روزهای ابری چهره‌ی تو آفتابی است هنوز وقت آن نرسیده است چهره‌ی ترا در زمستان و پاییز نام دهم و صدا کنم» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «نه جمعه بود – نه تعطیل بود – همه‌ی تقویم را ورق زدیم نتوانستیم آن روز بارانی را بیابیم که باران بود و چهره‌ی تو به کمال بود.» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر چندان احمدرضا احمدی

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر چندان احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *