آسمان پر شد از خال پروانه هاي تماشا – شعر چشمان یک عبور سهراب سپهری
آسمان پر شد از خال پروانه هاي تماشا
عكس گنجشك افتاد در آب رفاقت
فصل پرپر شد از روي ديوار در امتداد غريزه
باد مي آمد از سمت زنبيل سبز كرامت
شاخه مو به انگور
مبتلا بود.
كودك آمد
جيب هايش پر از شور چيدن.
(اي بهار جسارت !
امتداد تو در سايه كاج هاي تامل
پاك شد.)
كودك از پشت الفاظ
تا علف هاي نرم تمايل دويد،
رفت تا ماهيان هميشه.
روي پاشويه حوض
خون كودك پر از فلس تنهايي زندگي شد.
بعد ، خاري
پاي او را خراشيد.
سوزش چشم روي علف ها فنا شد.
(اي مصب سلامت !
شور تن در تو شيرين فرو مي نشيند.)
جيك جيك پريروز گنجشك هاي حياط
روي پيشاني فكر او ريخت .
جوي آبي كه از پاي شمشاد ها تا تخيل روان بود
جهل مطلوب تن را به همراه مي برد.
كودك از سهم شاداب خود دور مي شد.
زير باران تعميدي فصل
حرمت رشد
از سر شاخه هاي هلو روي پيراهنش ريخت.
در مسير غم صورتي رنگ اشيا
ريگ هاي فراغت هنوز
برق مي زد.
پشت تبخير تدريجي موهبت ها
شكل پرپرچه ها محو مي شد.
كودك از باطن حزن پرسيد:
تا غروب عروسك چه اندازه راه است؟
هجرت بزرگي از شاخه، او را تكان داد.
پشت گل هاي ديگر
صورتش كوچ مي كرد.
( صبحگاهي در آن روزهاي تماشا
كوچ بازيچه ها را
زير شمشادهاي جنوبي شنيدم.
بعد، در زير گرما
مشتم از كاهش حجم انگور پر شد.
بعد، بيماري آب در حوض هاي قديمي
فكرهاي مرا تا ملامت كشانيد.
بعد ها، در تب حصبه دستم به ابعاد پنهان گل ها رسيد.
گرته دلپذير تغافل
روي شن هاي محسوس خاموش مي شد.
من
روبرو مي شدم با عروج درخت ،
با شيوع پر يك كلاغ بهاره،
با افول وزغ در سجاياي نا روشن آب ،
با صميميت گيج فواره حوض ،
با طلوع تر سطل از پشت ابهام يك چاه.)
كودك آمد ميان هياهوي ارقام.
(اي بهشت پريشاني پاك پيش از تناسب !
خيس حسرت ، پي رخت آن روزها مي شتابم.)
كودك از پله هاي خطا رفت بالا.
ارتعاشي به سطح فراغت دويد.
وزن لبخندادراك كم شد.
پیشنهاد ویژه برای سهراب سپهری:
شعر اهل کاشانم – صدای پای آب سهراب سپهری
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
مطالب بیشتر در:
سهراب سپهریاشعار سهراب سپهری
مجموعه شعر ما هیچ ما نگاه
سهراب سپهری در اینستاگرام
آسمان پر شد از خال پروانه های تماشا
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «آسمان پر شد از خال پروانه هاي تماشا/ عكس گنجشك افتاد در آب رفاقت/ فصل پرپر شد از روي ديوار در امتداد غريزه» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین سهراب سپهری که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای سهراب سپهری بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «كودك از پله هاي خطا رفت بالا./ ارتعاشي به سطح فراغت دويد./ وزن لبخندادراك كم شد.» از چه سطرهایی استفاده میکردید؟
دیدگاه شما برای شعر چشمان یک عبور سهراب سپهری
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر چشمان یک عبور سهراب سپهری بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
فصل پرپر شد از روی دیوار در امتداد غریزه
شاید برای برخی مخاطبان پرسشی به وجود آمده باشد که معنی غریزه یعنی چه؟ کلمه ی غریزه به معنی (روانشناسی) ویژگی، توانایی، یا قابلیت وراثتی؛ طبیعت؛ سرشت. [عامیانه] حسی که به طور مبهم به شخص آگاهی میدهد. [عامیانه] میل جنسی: غریزۀ جنسی است.
باد می آمد از سمت زنبیل کرامت
شاید برای برخی مخاطبان پرسشی به وجود آمده باشد که معنی کرامت یعنی چه؟ کلمه ی کرامت به معنی (تصوف) کاری خارقالعاده که توسط اولیا و صالحان انجام میگیرد. بزرگی و ارجمندی؛ داشتن صفات نیک. سخاوت و بخشندگی. (اسم) [قدیمی] هدیه؛ تحفه است.
امتداد تو در سایه کاج های تامل
شاید برای برخی مخاطبان پرسشی به وجود آمده باشد که معنی تامل یعنی چه؟ کلمه ی تامل به معنی اندیشه کردن؛ فکر کردن. درنگ کردن. دقت کردن در امری.دوراندیشی است.
خون کودک پر از فلس تنهایی زندگی شد
شاید برای برخی مخاطبان پرسشی به وجود آمده باشد که معنی فلس یعنی چه؟ کلمه ی فلس به معنی (زیستشناسی) = پولک. پول سیاه؛ پشیز. سکهای رایج در بعضی کشورهای عربی، مانندِ عراق است.
ای مصب سلامت
شاید برای برخی مخاطبان پرسشی به وجود آمده باشد که معنی مصب یعنی چه؟ کلمه ی مصب به معنی (جغرافیا) محلی که آب رودخانه وارد دریا میشود. [قدیمی] جای ریزش آب است.
جهل مطلوب تن را به همراه می برد
شاید برای برخی مخاطبان پرسشی به وجود آمده باشد که معنی جهل یعنی چه؟ کلمه ی جهل به معنی نادان بودن؛ نادانی.
⟨ جهل بسیط: [قدیمی] حالتی از نادانی که شخص نمیداند و اعتقاد به دانستن خود هم ندارد، و به بیان دیگر میداند که نمیداند.
⟨ جهل مرکب: جهل و نادانیای که خود شخص به آن پی نبرد و خود را دانا و حکیم پندارد که در این صورت جهل او مرکب است از بیعلمی و بیاطلاعی به امورو بیخبری و بیاطلاعی از نادانی خودش: ◻︎ آن کس که نداند و نداند که نداند / در جهل مرکب ابدالدهر بماند (عبدالواسع جبلی: لغتنامه: مُرکب) است.
زیر باران تعمیدی فصل
شاید برای برخی مخاطبان پرسشی به وجود آمده باشد که معنی تعمید یعنی چه؟ کلمه ی تعمید به معنی در مسیحیت، غسلی که کودکان و کسانی که به دین مسیح میگروند با آیین مخصوص بهجا میآورند است.
پشت تبخیر تدریجی موهبت ها
شاید برای برخی مخاطبان پرسشی به وجود آمده باشد که معنی موهبت یعنی چه؟ کلمه ی موهبت به معنی آنچه به کسی ببخشند؛ بخشش؛ دهش است.
بعدها در تب حصبه دستم به ابعاد پنهان گل ها رسید
شاید برای برخی مخاطبان پرسشی به وجود آمده باشد که معنی حصبه یعنی چه؟ کلمه ی حصبه به معنی نوعی بیماری عفونی که از طریق غذای آلوده منتقل میشود و به دستگاه گوارش صدمه میزند؛ تیفوئید است.
گرته دلپذیر تغافل
شاید برای برخی مخاطبان پرسشی به وجود آمده باشد که معنی تغافل یعنی چه؟ کلمه ی تغافل به معنی خود را به غفلت زدن؛ خود را غافل وانمود کردن؛ چشمپوشی کردن و نادیده انگاشتن و اظهار بیخبری کردن. غفلت ورزیدن است.
روبرو می شدم با عروج درخت
شاید برای برخی مخاطبان پرسشی به وجود آمده باشد که معنی عروج یعنی چه؟ کلمه ی عروج به معنی بالا رفتن؛ به بلندی برآمدن؛ به بالا برشدن است.
با افول وزغ در سجایای ناروشن آب
شاید برای برخی مخاطبان پرسشی به وجود آمده باشد که معنی افول یعنی چه؟ کلمه ی افول به معنی غروب کردن. پنهان شدن. ناپدید شدن ستاره. [مجاز] از دست رفتن موقعیت است.
شاید برای برخی مخاطبان پرسشی به وجود آمده باشد که معنی سجایا یعنی چه؟ کلمه ی سجایا به معنی خویها، خصلتها، سجبیهها، طبایع، سرشتها، منشها است.
معنی شعر چشمان یک عبور سهراب سپهری
معنی و تفسیر خودتان را از شعر چشمان یک عبور سهراب سپهری که با این جمله ها «آسمان پر شد از خال پروانه های تماشا» آغاز می شود بنویسید.
متن زیر از محمدرضا نوشمند است. بازنشر این مطلب به معنای تایید یا رد کامل آن نیست. بلکه وب سایت شعر و مهر فضایی آزاد برای تبادل نظرات و افکار است.
شاعر رویدادی را که مربوط به گذشته ی کودکی است دارد روایت می کند. با استفاده از زاویه ی نگاه سوم شخص تعریف می کند که در طبیعت در زمانی که آن حادثه داشت رخ می داد چه دیده می شد و آن چه که دیده می شد چه طور و با چه حسّی دیده می شد. با مقایسه ی جملات داخل پرانتز که به دوران بلوغ مربوط می شود با آن هایی که به کودکی ربط دارد می توانیم بگوییم که وجه مشترک آن کودک و این بالغ در این است که نگاه و واکنش شان نسبت به طبیعت یکسان بوده است. بعضی ها مانند این راوی در دوران بلوغ هم کودکی شان همراهشان است. (البته ممکن است کسی با نگاهی استدلالی و منطقی بگوید که چون حالا در بلوغ دارد آن خاطره ی دوران کودکی را تعریف می کند در حقیقت حسّ و حالِ حالا را دارد به آن زمان نسبت می دهد در حالی که شاید آن زمان واقعاً چنین حسّی را نداشت. نوستالژی یا دلتنگی اش باعث شده آن را مایه دارتر کند. این هم بد حرفی نیست، ولی همیشه در هنگام تعریف هر خاطره ای از گذشته، خوب یا بد، می توان چنین فرضی را در نظر گرفت. پس ناپاریم چنین فرضی را فاکتور بگیریم و اصلاً صدایش را درنیاوریم.)
راوی می گوید:
آسمان پر شد از خال پروانه های تماشا
این در واقع وصف لحظه ای تابلو-مانند از طبیعت است. در جمله ی «آسمان پر شد از خال پروانه های تماشا» واژه «تماشا» هم مفهوم «تماشایی» را می رساند که به معنی جالب و شگفت انگیز است و هم توجه را به نگاه کسی که دارد آن ها را تماشا می کند جلب می کند. همان طور که در بخش پیشین گفتم در این شعر وصف واقعه مهم است و شخص و هر چیز دیگری در این وصف بخشی از همان واقعه است که «عبور» نامیده شده است.
عکس گنجشک افتاد در آب های رفاقت.
هم گنجشک عکس اش را در آب می بیند و هم دیگری، به همین دلیل است که این آبِ مشترک «آب های رفاقت» است. چون صحبت از «گنجشک» است نه «گنجشک ها» پس این رفاقت بین آن گنجشک است با کسی که آن جا او را می بیند. و البته، خودِ آب هم رفیق هر دو تاست.
فصل پرپر شد از روی دیوار در امتداد غریزه
«امتداد غریزه» برای فصل و درختان و گل و گیاه یک معنی دارد و برای کسی که راوی است معنی دیگر، ولی مشابه. «پرپر شدن» در اصل به معنی پژمرده شدن است، ولی شاعر در ادامه نشان می دهد که فصلی را که دارد توصیف می کند پاییز نیست. «پرپر شدن» می تواند گذشت زمان را هم نشان بدهد. رشد برگ ها و افزایش شان هم نشان می دهد که زمان دارد سپری می شود. حتا در ذاتِ برگ های سبز «سرنوشتِ پرپرشدگی» وجود دارد. برای راوی «امتداد غریزه» همان مسیر رشد و بلوغ است. کودکی و جوانی هم این خصلتِ پرپرشدگی را با خود دارد.
باد می آمد از سمت زنبیل سبز کرامت.
باد از سمت زنبیل کرامت آن رایحه و روحی را می آورد که کریم تقدیم کرده و باعث شده است همه جا سبز شود. این سبزی با شاخه ها و برگ های مو وز دیوار و انگورهایی که از آن ها آویزان است برجسته تر می شود.
شاعر بعد از این بندی که در وصف طبیعت بود باز از زاویه ی نگاه سوم شخص وارد بندی می شود که به حادثه ای می پردازد که به دوران کودکی فردی مربوط می شود:
شاخه ی مو به انگور
مبتلا بود.
معنی اش مشخص است. یعنی شاخه ی مو انگور داشت، منتها واژه ی «مبتلا» نشان می دهد که این شاخه آن قدر انگور داشت که لازم بود حتماً با چیدن از بار و سنگینی اش کاسته شود. چه کسی باید این کار را را انجام می داد؟
کودک آمد جیب هایش پر از شور چیدن
کودک با غریزه ای بسیار طبیعی زودتر از دیگران با جسارت دست به کار می شود. طبیعت برای پشتیبانی از خودش این غریزه را در او گذاشته است. زیادی انگورها و این که ایرادی ندارد که کمی از آن ها چیده شود و توجیهاتی از این دست در کودک غریزی است. جیب و فکر و غریزه اش یکی است. شوری که در فکر و غریزه اش است در جیب اش هم هست.
انگور را در جیب نمی ریزند. این رفتار کودکانه نشان می دهد که او با سادگی و دزدکی این کار را انجام می دهد. جمله ی داخل پرانتز که با چشم بالغ به آن زمان نگاه می کند تا اندازه ای این ادعا را توجیه می کند:
(ای بهار جسارت!
امتداد تو در سایه ی کاج های تأمل
پاک شد.)
بهار اشاره ای است به همان دوران کودکی، و جسارت مناسب ترین صفت برای شرح رفتار کودک در آن فصل پر بار و پر میوه است. «بهار جسارت» آغاز جسارت است. آن جسارت حالا دیگر وجود ندارد. کودک با غریزه و بدون تأمل به شاخه های انگور دست درازی می کرد. وقتی پای تأمل به میان بیاید درخت انگور برای کسی که از میوه اش استفاده نمی کند فرقی با کاج ندارد. سهراب پیش از این از «امتداد غریزه» گفته بود و حالا می گوید «امتداد تو در سایه ی کاج های تأمل پاک شد،» یعنی تو دیگر غریزی رفتار نمی کنی.
- اوزان و بحرهای شعر فارسی - سپتامبر 24, 2023
- اشعار، ترجمهها و نقدهای احمد شاملو - سپتامبر 13, 2023
- اشعار احمد شاملو + بیوگرافی - سپتامبر 10, 2023