شعر پاییز رنگ فصل خود را می خواهد احمدرضا احمدی

من صدای گلی را می‌شناختم – پاییز رنگ فصل خود را می خواهد

  • من صدای گلی را می‌شناختم – شعر پاییز رنگ فصل خود را می خواهد احمدرضا احمدی

     

    من صدای گلی را می‌شناختم که قصر را درو می‌کرد

    از سقف قصر پرتقال‌ها بی‌گل می‌جوشید.

     

    من صدای عشق را در کاشی‌ها حبس می‌کردم

    آفتاب برای کاشی خون داشت

    باور کنید

    که خون من نبود.

     

    خون من در جستجوی همیشه‌های «تو»

    در نردبان باغ قدیم

    می‌لرزید.

     

    دستی از باغ به سوی گذشته می‌رفت

    تا جامه‌ی عروس‌های باران را بدوزد.

     

    نقره، تاریکی دو چشم مواج را

    از باران به کنار سایه‌بان کلید باغ می‌آورد

    تا تو بیایی و چشم و دیدن را بیافرینی

    تا حسرت را گمان من ندانی.

     

    من دل از باران شسته‌ام

    تا تو را – خوب و کسل – در گلیم ببافم

    به همسایه‌ات بگویم: برادر بیا

    عشق را روی دیوارها و پنجره‌ها رنگ بزنیم.

    این صدای شب است

    که از روی جنازه‌ام به کنار نام تو می‌رود.

     

    تابوت نخ‌نما ست

    قدمی به گذشته رفته‌ام که عشق تو باشی نه من.

    شما جامه‌های عروس باران را به تن تابوت کنید.

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب

    شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16

    جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما

    شعر پنجره فروغ فرخزاد

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آ

    هان! هلا! آی!


    مطالب بیشتر در:

    بیوگرافی احمدرضا احمدی

     

    اشعار احمدرضا احمدی

     

    مجموعه شعر وقت خوب مصائب

     

    من صدای گلی را می‌شناختم که قصر را درو می‌کرد

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «من صدای گلی را می‌شناختم که قصر را درو می‌کرد از سقف قصر پرتقال‌ها بی‌گل می‌جوشید. من صدای عشق را در کاشی‌ها حبس می‌کردم آفتاب برای کاشی خون داشت باور کنید که خون من نبود.» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «من دل از باران شسته‌ام تا تو را – خوب و کسل – در گلیم ببافم به همسایه‌ات بگویم: برادر بیا عشق را روی دیوارها و پنجره‌ها رنگ بزنیم. این صدای شب است که از روی جنازه‌ام به کنار نام تو می‌رود. تابوت نخ‌نما ست قدمی به گذشته رفته‌ام که عشق تو باشی نه من. شما جامه‌های عروس باران را به تن تابوت کنید.» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر پاییز رنگ فصل خود را می خواهد احمدرضا احمدی

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر پاییز رنگ فصل خود را می خواهد احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»