هان بهارا مکوب آهن سرد

هان بهارا مکوب آهن سرد

  • شعر هان بهارا مکوب آهن سرد _ ملک الشعرا بهار 

    گفتار پنجم در دین و آیین و صفت وجدان

     

    هان بهارا مکوب آهن سرد

    کاندپن دوره نیست مردی مرد

     

    خلق رفتند جانب وجدان

    اصل‌های قدیم شد هذیان

     

    دین و آیین دو اصل عالی بود

    خلق را زین دو، منزلت افزود

     

    هر دوان ریشه داشت در ایران

    آن ز زردشت‌و این‌ز نوشروان

     

    دین اسلام چون به کار افتاد

    هم بنا را بر این دو اصل نهاد

     

    عرب از این دو اصل گشت قوی

    تربیت یافت مردم بدوی

     

    روم هم داشت اصل‌های قدیم

    به اروپا نمود آن تقدیم

     

    این تمدن که در جهان باشد

    دین و آیین اساس آن باشد

     

    دین توجه به مبدأ است و معاد

    هست آئین اساس نظم بلاد

     

    اصل‌هایی نهاده شد ز قدیم

    که از آن اصل‌هاست ملک قویم

     

    رفت آن اصل‌ها به باد خمول

    یافت وجدان مقام جمله اصول

     

    ساده و سهل و راحت و آسان

    چیست دین تو؟ دین من وجدان

     

    سهل و سمحه که گفته‌اند اینست

    دین وجدان شریف‌تر دینست

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)

     

    قالب: منظومه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد – 195

    هان بهارا مکوب آهن سرد

    بیوگرافی پل الوار

    گشت مردی شریک پرخواری _ تمثیل

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    هان بهارا مکوب آهن سرد

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «هان بهارا مکوب آهن سرد کاندپن دوره نیست مردی مرد خلق رفتند جانب وجدان اصل‌های قدیم شد هذیان» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «ساده و سهل و راحت و آسان چیست دین تو؟ دین من وجدان سهل و سمحه که گفته‌اند اینست دین وجدان شریف‌تر دینست» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر گفتار پنجم در دین و آیین و صفت وجدان ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر گفتار پنجم در دین و آیین و صفت وجدان ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *