شعر نه گل بود احمدرضا احمدی

به کنار آینه می‌­برمت، می بوسمت – نه گل بود

  • به کنار آینه می‌­برمت، می بوسمت – شعر نه گل بود احمدرضا احمدی

     

    به کنار آینه می‌­برمت، می‌­بوسمت

    صبح که من برای تکه‌­ای نان از خانه به کوچه می­‌روم

    تو در خواب هستی

    در شب­های بمباران چنان ترا بوسیدم که

    گمانم ابر باران شد

    در آن بندر مه آلود

    نه گُل بود – نه امید بود

    ما غرق شدن زنان و مردان را در مه

    می‌­دیدیم

    بوسه­‌های ما نه گزاف بود، نه دروغ بود

    پناه بود

    در برف و بوران

    دختر ما تب داشت

    تب چهل درجه

    چگونه او را بردیم – کجا بردیم

    صاحبخانه می‌­خواست ما خانه و شهر آنان را

    ترک گوییم

    در تب چهل درجه دختر ما

    ما شهر را ترک گفتیم – رها کردیم

    در باران به شهر دیگری می‌­رفتیم

    غروب بود – باران بود – چمدان­‌ها

    سنگین بود

    دخترمان را که چهل درجه تب داشت

    تا طبقه­‌ی سوم بردیم

    جنگ بود

    پله­‌ها فراوان بود

    چمدان­‌ها سنگین بود.

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب

    شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16

    جایگاه قالب های کلاسیک در اندیشه نوگرای نیما

    شعر پنجره فروغ فرخزاد

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    هان! هلا! آی!

    مطالب بیشتر در:

    بیوگرافی احمدرضا احمدی

     

    اشعار احمدرضا احمدی

     

    مجموعه شعر چای در غروب جمعه روی میز سرد می شود

     

    به کنار آینه می‌­برمت می‌­بوسمت

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «به کنار آینه می‌­برمت، می‌­بوسمت صبح که من برای تکه‌­ای نان از خانه به کوچه می­‌روم تو در خواب هستی در شب­های بمباران چنان ترا بوسیدم که گمانم ابر باران شد در آن بندر مه آلود نه گُل بود – نه امید بود» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمدرضا احمدی که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمدرضا احمدی بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «ما شهر را ترک گفتیم – رها کردیم در باران به شهر دیگری می‌­رفتیم غروب بود – باران بود – چمدان­‌ها سنگین بود دخترمان را که چهل درجه تب داشت تا طبقه­‌ی سوم بردیم جنگ بود پله­‌ها فراوان بود چمدان­‌ها سنگین بود.» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر نه گل بود احمدرضا احمدی

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر نه گل بود احمدرضا احمدی بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

     

     

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *