شعر مردم از حسرت آهوروشان و رمشان ایرج میرزا
در مدحِ امیرنظام
مُردم از حسرتِ آهورَوِشان و رَمِشان
می ندانم به چه تدبیر به دام آرمشان
سه ستمگر پسر ایدون به معلِّم خانه
هست و صد بنده به هر راهگذر چون جَمِشان
نه به تنها من و یک مملکتی شیفته اند
باشدی باخته جان شیفته دل عالمشان
بچّۀ حوری و غِلمانند این هر سه به لطف
نیست انصاف که خوانند بنی آدمشان
هر سه در عصمت و پاکی به مقامی باشند
که بجز سایه نباشد دگری محرمشان
رُخِشان کعبه و دِلشان حَجَرُالاسودو هست
برزنخ چاهی و آن چاه بُوَد زَمزَمِشان
گر دو صدسال بگردی به صفا و به وفا
نیست شِبهی و نظیری به همه عالَمِشان
میهمان کردمشان تا که دل و جان و سری
که مرا بود نثار آرم بر مقدمشان
بر سرم پای نهادند و دل و جان بردند
من به ناچار در آخر بگرفتم کَمِشان
مصطفی زاده بُوَد چارمِ آن هر سه اگر
در جهان دیده کسی دیو و پری باهَمِشان
من به هر یکشان دو سه غزل آموخته ام
تا بُوَد مدحِ ولی عهدِ مَلِک همدَمِشان
چون بخوانند خداوندِ ادب میر نظام
سیم و زر بخشد ز اندازه فزون در دمشان
هست با همّتِ شاهانۀ این راد امیر
گر به خروار زر و سیم ببخشد کمشان
از پیِ سجدۀ درگاهِ ولی عهد چو چرخ
آن زر و سیم امیرست که سازد خَمِشان
شه مُظَفَّر که پیِ چاکریش پادشهان
خط نوشتند و نهادند بر آن خاتَمِشان
تا جَهانست به مانندۀ این عید و بهار
کس مبیناد بجز شاد دل و خُرَّمشان
جسم و جانند به قول حکما شاه و وزیر
حق تعالی نکند هیچ جدا از هَمِشان
مطالب بیشتر در:
ایرج میرزاشعر مشروطه
وزن شعر: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعر: قصیده
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
شعر ای طایران قدس را عشقت فزوده بالها مولانا – غزل 2
دانلود آهنگ میبوسمت شروین حاجی پور
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
مُردم از حسرتِ آهورَوِشان و رَمِشان
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «مُردم از حسرتِ آهورَوِشان و رَمِشان می ندانم به چه تدبیر به دام آرمشان سه ستمگر پسر ایدون به معلِّم خانه هست و صد بنده به هر راهگذر چون جَمِشان» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ایرج میرزا که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ایرج میرزا بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «تا جَهانست به مانندۀ این عید و بهار کس مبیناد بجز شاد دل و خُرَّمشان جسم و جانند به قول حکما شاه و وزیر حق تعالی نکند هیچ جدا از هَمِشان» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
شعر در مدحِ امیرنظام ایرج میرزا
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر در مدحِ امیرنظام ایرج میرزا بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- به هر که جور نکردی نمی توانستی - ژانویه 29, 2024
- چشم مستت شوخی آغازد همی - ژانویه 29, 2024
- هزار سال رهست از تو تا مسلمانی - ژانویه 29, 2024